شاید بتوان او را بعنوان یکی از نوادر زمان یاد نمود، انسانی که با تمام وجود عاشق اسلام بود و خود را وقف انقلاب کرد. عبدالرضا در سال 12/8/1318 در چهار محال بختیاری بدنیا آمد، روحیه ی آزاد منشی و بزرگواری از دوران کودکی در وجودش و در مصطفی باز پرورش یافت. با شروع تحصیلات مقاطع ابتدائی و راهنمائی و دبیرستان را به سبک نظام قدیم طی نمود و با اتمام تحصیلات وارد دانشکده نفت آبادان شد و با موفقیت توانست لیسانس مهندسی نفت خود را اخذ نماید و جالب اینکه در طی دوران تحصیل دانشجویی از نمرات و تشویق های فراوانی برخوردار شد او در طی تحصیلات با دانشجویان مذهبی آشنا گردی و در جریان ظلم شاه و رژیم پهلوی قرار گرفت و در همین رابطه با حضور در کلاسهای مذهبی و آشنایی با قرآن بطور جدی شرکت می نمود و با علماء دین و روحانیون از نزدیک آشنا شد او در عین حالی که به مطالعه کتب مختلف می پرداخت، همچنین از یادگیری زبانهای خارجی غافل نبود و توانست به زبان عربی و انگلیسی تسلط کامل یابد، او به کارهای هنری نیز بسیار علاقمند بود و اشعار زیبایی را می سرود در عین حال نقاشی های بسیار جذابی می کشید. بعد از تکمیل تحصیلات به استخدام شرکت نفت در آمد و به جهت تکمیل دوره های آموزشی چند صباحی به خارج اعزام گردید و با مراجعه به ایران مجدداً فغالیت خود را در شرکت نفت شروع نمود و در همین راستا متوجه اجحاف و ظلم ایادی شاه قرار گرفت که چگونه پول این ملت را به یغما می برند و چپاول می کنند و حتی سعی نمود مواردی را به اطلاع ما فوقهای خود برساند اما اثری نداشت کم کم با شروع زمزمه های انقلاب و بالا رفتن شور و شعور مردم او نیز دست به کار شد و در این رابطه به فعالیتهای چشمگیری دست زده، عبدالرضا با تأسی به سنت پیامبر با دختری مومن و همفکر ازدواج نمود که ما حصل این ازدواج دو فرزند پسر بود، او با پیروزی انقلاب و فرار مزدوران شاه در صدد اصلاح نظام ساختاری نفت برآمد و با ایجاد انجمن اسلامی در شرکت نفت نیروهای معتقد را جذب نمود و از انحرافات فکری که به صورت دسیسه های التفاطی و رفتاری و کارشکنی ها خود را نشان می داد به مخالفت برخواست و در مقابل این مسائل به شدت ایستادگی نمود، عبدالرضا در طی فعالیت های زیاد خود همچنین دست به یکسری تحقیقات جامع و موثری زد که می توان در جهت پیشبرد اهداف کاری و شغلی او بسیار موثر باشد و علاوه بر آن از آگاهی بالایی برخوردار بود و از توطئه های زیادی که در محیط کاری و شرکت نفت به وقوع پیوست چهره بر می داشت و با مکاتبات بسیاری که با مراجع قانونی می نمود به افشاگری پرداخت تا اینکه با شروع جنگ او نیز خود را دخیل در این امر می دید و به طور فعال در امر خدمات رسانی شرکت می نمود به گونه ای که از طرف شرکت نفت به سپاه پاسداران معرفی گردید و در این خصوص توانست مقدار زیادی مواد انفجاری جهت سپاه تامین نماید و گاهی نیز اسلحه بر می داشت و با متجاوزین به مملکت به نبرد می پرداخت تا اینکه در محور آبادان ماه شهر به همراه چند نفر از همکاران خود به اسارت رژیم عراق در آمد و به اذعان همکاران دو ماه نیز در اسارت بودند که او را از بقیه زندانیان جدا کردند و دیگر هیچ خبری از او به دست نیامد و می توان گفت مانند شهید تندگویان به واسطه شکنجه به شهادت رسیدند.