قسمتی از زندگی نامه:
شهید غلامعلی جاری درخانواده ای مذهبی وروستایی دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایی رادرهمین روستا سپری کرد وپس ازآن دریکی ازمدارس نجف آباد برای ادامه تحصیل ثبت نام نمود. وبازحمت بسیار وتحمل دشواری ها به همراه برادرش دوران راهنمایی راپشت سرگذاشتند ولی چون رفت وآمددرآن زمان بسیار سخت بود دوران دبیرستان رادرکوشک خواند. دوران تحصیل ایشان همزمان باشکوفایی انقلاب بود به همین سبب این شهید عزیز همراه بادیگران درتظاهرات اصفهان ونجف آباد شرکت گسترده ای داشتند
فعالیتهای پس ازانقلاب:
ایشان پس ازپیروزی انقلاب اسلامی ایران جهت حفاظت ازروستا ومحله ی خود همراه دیگربرادران بسیجی به نگهبانی مشغول می شدند
باتشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بااین که هنوزتحصیلاتش تمام نشده بود در ستاد مشترک سپاه درچه ثبت نام نمودوواردلباس مقدس پاسداری گردید.ایشان دردوران انقلاب وپس ازپیروزی آن مطالعات زیادی درزمینه های مختلف می نمود ودرکارهای اجتماعی ومراسمات مذهبی شرکتی پرشورو فعال داشت.علاوه براین ایشان درتعاون سپاه برای خانواده های محترم شهدا،مفقودین واسرا فعالیت های فراوانی کردند.درمواقع بیکاری وایام تعطیل درکارهای کشاورزی به پدرخود کمک می کردند،ونیز برای تشکیل کتاب خانه وانجمن اسلامی وبهبودوضع بسیج وگلزار شهدای اصغرآبادزحمت های زیادی کشیدند،باهمکاری دیگربرادرن بسیجی به دیدار خانواده های شهدا،مفقودین واسرا می رفتندو گاهی اوقات درمنازل آن ها دعای توسل می خواندند.ایشان همچنین فعالیت هایی جهت بهتر برگزارشدن مراسم های مذهبی وجلسه های بحث،قرائت وتفسیرقرآن انجام می دادند
حضور در جبهه:
شهیدجاری پس ازآن که واردسپاه شدهمراه برادرانی چون شهیدان احمدقوقه ای و حسینعلی ابراهیم زاده جهت سرکوبی منافقین واشراربه کردستان رفت،وچند ماهی رادرآن جابود.
بعدازآن درسال1360به جبهه اعزام شد.درهمان اعزام اول درتاریخ8/6/1360در منطقه ی دارخُوِین دراثراصابت ترکش تمامی بدنش مجروح شد ومدت3ماه رادر بسترخوابید،پس ازبهبودی کامل جهت حفاظت ازجان امام خمینی(ره)به جمارن رفت ومدت6ماه رانیز درآن جابود.
پس ازآن مجدداً به کردستان رفت ولی به خاطراین که پاهایش ترکش خورده بود نتوانست در آن جااستقامت کند،ازآن جا به سپاه درچه برگشت.چندی بعددوباره به جبهه رفت ودرعملیات های مختلفی نظیروالفجر مقدماتی و والفجر1شرکت نمود
پش ازبازگشت دوباره درشهریورماه 1362 باخواهریکی ازشهدای اصغرآباد ازدواج نمود وپس ازگذشت سه ماه از ازدواجش دوباره به جبهه رفت.این باردر ستاد تخلیه ی شهدا ومجروحین شروع به فعالیت کرد ودر نهایت درعملیات بزرگ خیبر درتاریخ12/12/1362 درحالی که مشغول جمع آوری مجروحین بود دراثر اصابت ترکش به شکم وسرشان مجروح شد.بعدازمجروحیت ایشان راابتدابه بیمارستان اهواز وسپس به بیمارستان تبریز انتقال دادند ودر روز13/12/1362 به آرزوی دیرینه شان که همان شهادت درراه حق بودرسیدند.
پیکر پاکش درتاریخ18/12/1362 بااستقبال بی نظیر مردم شهیدپرور اصغرآباد تشییع ودر گلزار شهدای روستا به خاک سپرده شد
قسمتی ازوصیت نامه:
اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاَّ الله وَاَشهَدُ اَنَّ محَمَّدً رَسولُ الله وَاَشهَدُ اَنَّ علیً وَّلیُ الله
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدالله الحسَین والسَّلامُ عَلَیکُم ایُّهَا الشُّهداءُ جمیعاً ورَحمَهُ الله وَبَرکاتُهُ
خدایامی خواهم وصیت نامه بنویسم ولی نمی دانم چه بنویسم زیرا کسی که تذکر می دهد یاوصیتی می کنداول باید خودرا وسپس خدایش راشناخته باشد خدایاچه کارکنم که من ازبندگان گناه کارو بیچاره ی توهستم خداوندا توفیقی به من عنایت فرماکه بتوانم تراخالصانه عبادت کنم وبتوانم بهترین توصیه هارا بدهم.
بادرود وسلام خدمت آخرین پیامبر خدا حضرت محمد(ص)وچهارده معصوم پاک وسلامی خدمت به امام خمینی(ره)،شهیدان راه خدا و پدرومادر عزیزم وصیت را شروع می کنم.
واما ای پدر ومادر بزرگوارم هم اکنون که این وصیت نامه را می نویسم صبح چهارشنبه3/12/1362 می باشدو چند ساعتی بیشتربه شروع عملیات نمانده است درهمین حال دست وبازوی شمارا ازدور می بوسم وبراین بوسه افتخارمی کنم واز شما عذرمیخواهم برای این که دراین مدتی که پیش شمابودم نتوانستم زحمات طاقت فرسای شمااززمانی که متولدشدم تاهم اکنون را جبران کنم.ازشمامی خواهم تمامی کارهایتان رابه خاطر رضای خداباشد وسعی کنید که بیشتراز این هادر خدمت انقلاب،امام عزیزو ملت ایران باشید؛وهمین طوربعد ازمن برادرانم راطوری تربیت کنیدکه ادامه دهنده ی راه شهداباشند؛بعد ازشهادت من(ان شاءالله)سعی کنید که ازخانواده های شهیدنمونه باشید هیچ گاه سربارجامعه نشوید وبامردم خوش رفتاری کنید.
وشما ای برادرانم ازدل سنگر به شماسلامی گرم می دهم.ازشما می خواهم تمامی کارهایتان برا رضای خداباشد چراکه هیچ نعمتی بالاتراز رضای خدانیست.حالا که اسلحه ی برادرتان برزمین افتاد دوست دارم آن رابردارید وعلیه دشمنان اسلام بجنگید.درجلسات مذهبی بیش ازاین شرکت کنید،ازتفرقه وجدایی بپرهیزیدو در آخر این برادرگنه کار وکوچک خود رااز صمیم قلب ببخشید.
ای خواهرم:همیشه زینب گونه زندگی کن،مواظب حجاب خودت باش که زنان بد حجاب را درجهنم ازموهایشان آویزان میکنند؛اگر دوست داری حضرت فاطمه(س)از توراضی باشد در همه حال مواظب پدرومادرمان باش وسعی کن که همیشه ازتو راضی باشندکه با این کارخدارا نیزراضی کرده ای.
واما ای مردم شهید پرورو قهرمان من خیلی کوچکتراز آنم که بخواهم شمارا نصیحت کنم ان شاءالله شما به بزرگی خودتان مراخواهید بخشید.سعس کنید که از تفرقه وجدایی بین یکدیگربپرهیزید وهیچ توجهی به شایعات دمشنان اسلام نداشته باشید درمراسمات مذهبی به خصوص دعای کمیل شرکت فعال داشته باشید که این گونه مراسمات وحدت میان شمارا زیاد وروحیه ی دشمنان را کم می کند. خداوند درقرآن کریمش می فرماید:این دنیاهیچ ارزشی نداردو بایدفکری برای آن دنیاکرد پس ای عزیزان چه ارزشی دارد که مابه خاطر مال وثروت دنیادین،پیامبرو حتی ایمان خودبه خدای یگانه را ازدست بدهیم وخود را ازجهنمیان قراردهیم.
در آخراز خداوندمی خواهم که گناهان همه ی مارا ببخشد ومارا باصالحین وامامان معصوم محشور کند.
به امید زیارت کربلای حسین ونابودی همه ی دشمنان اسلام درسرتاسردنیا.
چهارشنبه3/12/1362 غلامعلی جاری