طلبه شهید: محمدرضا قاصد طلبه شهيد محمدرضا قاصد در تايخ 11/3/1347 در خانواده اي متدين و ايماني در شهرستان مباركه ديده به جهان گشود. دوران كودكي با تمام حرمان و سادگيهايش طي شد محمدرضا در سن شش سالگي پاي به مدرسه نهاد و به تحصيل علم و دانش پرداخت شهيد در ايام تحصيل در ميدان علم ميدرخشيد و در ايام فراغت نيز در ميان كار و عمل از خود مايه مي ذارد دورة راهنمايي كه با موفقيت طي شد شهيد مهياي ورود به حوزة علميه گرديد مدرسه علميه امام محمدتقي -عليهالسلام- در شهرستان مباركه ميعادگاهي بود كه اين نوجوان رعنا در آن الفباي عشق را هجي كند. شهيد درسالهاي زندي اش در جادة سبز شرع گام برداشت و از سرشاخههاي زلال ايمان نوشيد. او كلاه در پاي و لبخند بر لب سعي در نشر خوبي ها داشت او فرزند مسجد و محراب بود و قامت بلند نمازش چه تماشايي مينمود. شهيد محمدرضا قاصد در 17 سالگي راهي ناموسگاه گرديد تا در آن جا نيز در حد و اندازههاي خود مثمر ثمر گردد.او در پي وصال و رضاي خدا تمام هسستياش را بر كف گرفته و به مصاف گلوله ها رفت تا شكرشكر فروشش را ز پا جان سازد. 25/11/1364 عمليات و الفجر هشت لحظه وصال واوج گرفتن كبوتريبود كه در عنفوان جواني براي رضاي خدا به تمام دلفريبي آبستن فرزندكش نه گفت. «روحش شاد و راهش پررهرو باد»
«طلبه شهيد: محمدرضا قاصر» توضيح: با عنايت به اينكه طلبه شهيد محمدرضا قاصر فاقد وصيتنامه ميباشد، گزيدهاي از متن نامههاي ارسالي آن شهيد براي خانواده شهيد پرورش، ذيلاً عنوان ميگردد. پيامبر اعظم(ص) ميفرمايد: «هنگاميكه مجاهد تصميم ميگيرد، به شركت در جهاد در راه خدا، آزادي از آتش دوزخ را براي او مقدر ميكند. هنگامي كه وارد ميدان ميشود و تيرها رد و بدل ميگردد، فرشتگان، بال و پر خود را اطراف وي ميگيرند، در اين هنگام منادي، ندا ميدهد: «بهشت، زير ساية شمشيرهاست». در اين هنگام ضربات دشمن بر پيكر شهيد، از نوشيدن آب خنك، گواراتر است، زماني كه شهيد از مركب به زمين ميافتد، هنوز به زمين نرسيده، حوريان بهشتي به استقبالش ميشتابند و هنگاميكه شهيد بر روي زمين قرار ميگيرد، زمين ميگويد: آفرين بر روح پاكيزهاي كه از بدن پاكيزه پرواز ميكند. در اين هنگام خداوند ميفرمايد: «من سرپرست بازماندگان اويم، هركس آنها را خشنود نمايد، مرا خشنود نموده است و هر كس آنها را خشمگين نمايد، مرا به خشم آورده است.» بنام الله، آرامش دهندة قلبها، با سلام و درود بر يگانه ذخيرة عالم مهدي(عج) و نائب برحقش امام خميني(مدظله). مادر، نگران من نباش، ميدانم كه ناراحت هستي چون من و برادرم هر دو در جبهه هستيم، ولي فعلاً نميتوانيم سنگرها را خالي كنيم، بايد رفت و دشمن را نابود كرد. اين يك امتحان الهي ميباشد و نتيجة قبول شدن شما در اين امتحان همانا صبر و شكيبايي شماست. (8/11/64) شما در برابر مشكلات و ناراحتيها مقاوم و استوار باشيد كه خداوند اجر و مقام اين مشكلات را به شما خواهد داد. اينها ناراحتي و مشكل نيست، بلكه افتخار است كه فرزند شما براي ياري دين خدا رهسپار جبهه شده است. شما بايد خدا را شكر كنيد كه فرزند شما در اين راه ميرود كه همانا راه انبياء و اولياء خداوند ميباشد.(6/11/64) .