روحانی شهید: شعبان جمشیدی راد سال 1343 در روستای قلعه میرزازمان از توابع شهرستان مبارکه، شاهد طلوع خورشیدی دیگر بود؛ خورشیدی که از سر پناه سار اما با صفای خانوادهای متدین به نام جمشیدیراد، سر به آسمان برداشته بود. نوزاد زیبا و آسمانی جمشیدیراد با حضور خود سبد سبد شادی و طراوت را مهمان سفرة دل خانوادهای ایمانی ساخت. دوران کودکی در باران عواطف و مهربانی ها میرفت تا آهسته آهسته جای خود را به دوران نوجوانی دهد؛ دوران نوجوانی که با ورود شهید به حوزة علمیه رنگ و بویی دیگر به خود می گرفت. سال 1360 و تنها زمانی که شهید 17 سال بیششتر نداشت، به توفیق سربازی امام عصر -عجلاللهتعالیفرجه- نایل آمد. او با پوشیدن لباس مقدس تبلیغ، در راه نشر معارف گام برداشت ودر پی وجین علف های هرز گناه حرکت نمود. شعبان، سومین فرزند خانواده بود که به واسطه حضورش درماه شعبان المعظم، ملقب به این نام گردید و در شعبه الطاف و مراحم الهی چشم جان بینا ساخت. شهید در لحظه لحظه عمر در پی خوب زیستن بر آمد و خوب مردن را نیز آرزو داشت. او آن گاه که پای در ناموس گاه نهاد تا از شرف و حیثیت ملت مظلومش دفاع کند، در پی درو شکوفه های خوبی نیز بود. سال 1365 در منطقه شلمچه در عملیات کربلای پنج او تمام خوبی را یک جا در آغوش فشرد. «روحش شاد و راهش پررهرو باد»
«روحانی شهید: شعبان جمشیدیراد» جهاد وشهادت هر دو ملازم همدیگر هستند و اسلام هم وابسته به این دو است و نمی شود که بین اسلام و این دو تفکیکی ایجاد نمود و بعد از نماز می شود گفت، همچنان که در روایات است، جهاد یکی از ارکان اساسی قرآن واسلام است. البته جهاد فیسبیل الله و جهادی که برای احیاء دین مبین اسلام باشد. حضرت علی(ع) می فرمایند: جهاد دری است از درهای بهشت که به روی بندگان و اولیاء خاصهاش باز می شود. و همچنین حضرت پیامبر اکرم(ص) میفرماید: بلندای اسلام و اوج اسلام، جهاد کردن در راه خداست و کسی به این مقام نائل نمیشود، مگر افضل و بهترین امت. در این جهاد پیروزی و شهادت قرین هم هستند و چه شهادت نصیب شود و چه پیروزی هر دو سعادت است و دارای اجر و پاداش بسیار. و در این راه و هدف که متعالی است، عاشق، هر چه از معشوق ببیند و در این راه یار، هرچه از دلدار ببیند و در این طریق دوست، هرچه از معبود به او رسد، خوش پسندد و این اخلاص بندگان خداست و می داند که مرگ حق است و باید رفت. پس بهتر که عاشقانه و با روی خونین و بدن غرق در خون به دیدار معبود شتافت. باید بدانیم که زندگی مانند پارچه ایست که تار و پودش با رنگ سفید و سیاه بافته شده است، هم شیرینی دارد و هم تلخی، هم گل دارد هم خار، هم چشمه آب شیرین دارد، هم شور. باید از تعاقب شب و روز درس عبرت گرفته، بدانیم، هیچ چیز در دنیا پایدار نمیماند. غم وشادی، زشتی و زیبائی مانند دانههای زنجیر در کنار هم متصل هستند، یکی پس از دیگری پیش می آید، باید به حقیقت نظام عالم پی برد و با واقع بینی به این عالم نگریسته و توقع بیجا و انتظار بیمورد را از خود دور ساخته و بدانیم، نظام این عالم را خداوند چنانچه در قرآن فرموده: «با هر سختی آسانی و با هر شادی غمی قرار داده است»، این سنت لایزال الهی تغییر ناپذیر است، پس باید هنگام غم، شادمان باشیم زیرا غم مقدمه شادی است و در روز سختی، خود را خوشبخت بدانیم زیرا سختی نشانه خوشبختی است ، در واقع با پیشامدهای ناگوار، مصائب و ناملایمات، نباید جامه صبر و شکیبایی را پاره کرد و باید با ذکر خدا دل را آرامش داد. خداوند رحمت و درود خود را بر شکیبایانی نازل می کند که هنگام مصیبت، به خدا پناه ببرند و بدانند که خدا مالک حقیقی است. باید بدانیم خوبی و بدی و راحتی و رنج، مانند دو خط متوازی هستند، نسبت به هم دیگر. کسی که بدی نبیند، از خوبی لذت نمی برد، کسی که رنج نکشد، قدر راحتی را نمی داند، پس توقع بیجا چرا؟ خداوند چنین مقرر کرده تا به این وسیله همه بندگانش را آزمایش کند و بر اثر شدائد و سختیها، فلز وجودشان به طلا و نقره مبدل گردد. همانطور که رنگ طلا و نقره تا در بوته آتش قرار نگرفته، طلای ناب نمی گردد، آدمی هم تا در صحنه حوادث و شدائد سهمگین، قرار نگیرد، کمالات و استعدادات ذاتی او آشکار نمیگردد. همانطور که حضرت علی(ع) می فرمایند: «فی تقلب الاحوال یَعرف جواهر الرجال». اما ای دوستان و رفقا! شما از دست من راضی باشید و به بزرگواری و کرامت خودتان مرا ببخشید و از خدا برایم طلب مغفرت، عفو و آمرزش کنید و مرا در مواقع دعا و مناجات فراموش نکنید و باید بدانید که آمدن ما به حوزه علمیه و مشغول به خواندن دروس طلبگی شدن و از پول امام زمان(عج) استفاده کردن، برای چه بود؟ واگر بدانیم، میببینیم چقدر به عمل رساندهایم و این را که آمدن ما برای خدا و درس خواندن ما برای آشنا شدن با معارف الهی و درک و فهم صحیح قرآن و اسلام و متخلق به اخلاق الهی شدن و در نهایت آدم شدن بود که همه اینها برای درک بهتر و عاقبت به خیر شدن میباشد که وقتی از امام عزیز سؤال می شود بزرگترین آرزویتان چیست؟ میفرماید: عاقبت به خیر شدن. پس بیائیم ایمان واقعی بیاوریم و تقوای الهی را پیشه و ره توشه دنیا و آخرت خود قرار دهیم و فریب دنیا، شیطان و نفس اماره را نخوریم که بد منزلگاهی در انتظارمان خواهد بود و توجیهات پوچ و بیاساس و کلاه شرعیهائی که برای خود درست کردهایم و می کنیم را کنار بگذاریم و با خدای خود و انبیاء و اولیاء و ائمه اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) بیشتر انس بگیریم که قرآن می فرماید : «یا أیها الذین أمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله وجاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون _35 مائده» و بیشتر به فکر آخرت و شب و روز محشر و قیامت کبری باشیم که وقتی در مقابل انبیاء و اولیاء و اوصیاء و شهدا قرار خواهیم گرفت، چه جوابی داریم که بدهیم. پس باید تقوای الهی را پیشه و نصب العین خود قرار دهیم و پیروی هوای نفس را نکنیم و در خط امام عزیز حرکت و ثابت و استوار باشیم و متعبد به فرامین و دستورات امام عزیز باشیم و همچنین در شعار و عمل هم پای امام عزیز حرکت کنیم، نه یک قدم جلو و نه یک قدم عقب وگر نه مسئول هستیم و باید جوابگو باشیم. همچنین دروس و کتب حوزوی را خوب بخوانید و مباحثه کنید وقرآن و نهج البلاغه را زیاد مطالعه و وقت صرفش کنید و دقت و تفکر کنید روی آنها و بدانید که مقام علم و عالم بسیار زیاد است که مداد عالم از دماء شهیدان افضل است. در آخر از مردم خوب و فداکار می خواهم که مرا ببخشند و مورد عفو و بخشش خودشان قرار دهند و این که وابستگی به این دنیای فانی نداشته باشند، اعمال صالح و عباداتشان را انجام دهند و از خدا دور نشوند که دور شدن از خدا عین سقوط است و به قیامت و روز عقبی حقیقتاً ایمان بیاورید و ره توشه جمع آوری کنید برای فردا. امام عزیز را تنها نگذارید، همیشه در صحنه حضور مستمر داشته باشید و استقامت به خرج دهید که نصرت و یاری خدا نزدیک است، فقط احتیاج به کمی صبر واستقامت دارد. شعبان جمشیدی راد.