پنج روز از اولین ماه سال ۱۳۴۸ گذشته بود که عبدالله دیده به جهان گشود و شادی و طراوت بهاران را برای خانواده اش دوچندان کرد.
هنگام فرارسیدن زمان علم آموزی به دلیل شرایط خانواده تا مقطع راهنمایی مقیم سرای علم بود و پس از آن بازوان پرتوان خویش را پابه پای پدر در کسب امرار معاش حلال به کار گرفت و یاری رسان خانواده شد.
در دوران انقلاب سن کمی داشت اما با پیروزی مردم بر طاغوت زمان، او نیز همراه هموطنانش جشن گرفت و پس از آن با پیوستن به بسیج در راه تداوم اهداف انقلاب قدم برداشت.
با شروع نبرد خصمانه ی عراقیان با گذراندن دوره ی آموزش نظامی به عنوان جهادگر راهی دیار حماسه و ایثار شد.
در اولین اعزام از ناحیه ی دست مجروح گردید و با آن که نزدیک دو ماه مرخصی داشت، بیست روز نگذشته بازگشت و دوباره در عملیات شرکت کرد.
مهربانی و مردم داری همیشه در رفتار او جلوه گر بود و احترام به پدر و مادر را در همه حال رعایت می کرد. از میان ورزش ها به فوتبال علاقه ی زیادی داشت و گاهی والیبال هم می کرد.
سرانجام ۲۶ مرداد ماه سال ۱۳۶۶ عملیات نصر ۷ در جزیره ی مجنون میعادگاه عروج او شد و در اثر اصابت ترکش خمپاره به شکم و پا، به شهادت رسید.