طلبة شهید: حسن انتشاری استان: اصفهان شهرستان: نجفآباد ای آفریدگار گل شقایق! ای آنکه عشق را در وجود بندگانت به ودیعه نهادی و عضوی به نام «قلب» را آفریدی، تا دوست بدارد و معنای دوستی را درک نماید. چه زیبا گروهی از بندگان، این ودیعة الهی را دوباره به همان یکتای بی همتا برگرداندند، آنانکه با قلبی لبریز از عشق به خدا شبانه روز خود را وقف وجود یار نموده بودند وعشق را با زیباترین واژه یعنی شهادت در راه خدا، معنا نمودند. آری، سخن در وصف مهاجر الیالله طلبة شهید حسن انتشاری است. او در سال 1343 در شهرستان نجف آباد و در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود و در همین خانواده رشد و نمو نمود. پس از پیمودن تحصیلات و در سنین نوجوانی وارد محیط حوزه علمیه شد و خوشهچین خرمن علوم ناباهلبیت(ع) شد. هرگاه نام او را در میان هر کدام از آشنایان ببریم، همگی او را با ویژگی حریص بودن به علم و تلاش و فعالیت میشناسند، چرا که ایشان همیشه میگفت متقین، کسانی هستند که حریص به علم هستند و به همه توصیه مینمود اتلاف وقت ننمایند. این شهید گرامی، در کنار درس همواره یار شفیقی برای پدر، در امور کشاورزی بود و کار را برای خویش، عار نمیدانست. مدتی را در مدرسة «حجتیه» قم به فراگیری علوم حوزوی مشغول بود و در کنار آن، به فراگیری زبان خارجه نیز پرداخت و در این زمینه هم موفقیت لازم را کسب نمود. و با شروع جنگ تحمیلی، او نیز مانند بسیاری دیگر از سربازان مخلص امام زمان(عج) لباس رزم پوشید و آمادة نبرد شد. او رفت تا آنچه را در سنگر حوزه و علم فرا گرفته بود، در عرصة عمل هم اجرا نماید و به حق که بسیار خوب هم درخشید. سر انجام حاصل این نبردها و از خود گذشتگیها، همان چیزی بود که شهید انتشاری واقعاً لیاقتش را داشت. آری، برای مخلصان خدا مرگ در بستر شایسته نیست و سنت شایستة الهی این است که مردان مرد، همواره در راه جهاد و مبارزه رخت از دنیا بر بندند. بدین سال این یاس عطرآگین نیز با شهادتش در تاریخ 12/11/1365 در کربلای ایران «شلمچه» درس آزادگی به تمام جوانان ایران آموخت و نشان داد که خون پاک شهدا تا ابد جاودانه میماند. اگر چه سالهاست که حسن انتشاری از این دنیای مادی، به ظاهر رخت بربسته، اما عمق کارهای معنوی او باعث میشود تا ابد هیچ گاه جای خالی امثال او حس نشود و همیشه در تارک زمان، نام جاودانهای از آنها باقی بماند. «یادشان همواره زنده و روحشان شاد باشد.»
بسم الله الرحمن الرحیم
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون * فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف علیهم و لا هم یحزنون* یستبشرون بنعمه من الله و فضل و ان الله لا یضیع اجر المؤمنین» (آل عمران/169-171)
پدرم، مادرم، خواهران، برادرانم، و همسر عزیزم، از شما خواهش می کنم هر گاه یادم افتادید و ناراحت شدید آیات 169 تا 171 سورة آل عمران را بخوانید و (به فرمودة خداوند متعال در این آیات ) بدانید که : واقعاً ما زندهایم و به ما نگوئید جوان ناکام ، بلکه ما به کام خود و به لذّتهای ابدی و نعمتها و مغفرت الهی دست یافتیم. و به شما هم بشارت می دهیم که هیچ غم و اندوهی به خود راه نداده انشاء الله بزودی (با اعمال صالح خود ) در کنار هم خواهیم بود. آگاه باشید که ذرّهای از غمها و سختیهایی که شما در راه خدا تحمّل میکنید هدر نمی رود و به زودی مزد آن را چند برابر از خدای خود تحویل خواهید گرفت . (به امید این که ما هم از مصادیق این آیات بوده و جزو شهدای واقعی باشیم) خانوادة مهربانم و ای دوستان و آشنایانم! همة شما را ]به صبر و بردباری برابر[ سخن آقا اباعبدالله -علیه السلام- در شب عاشورا خطاب به خواهر بزرگوارشان حضرت زینب –سلام الله علیها- سفارش می کنم و از شما میخواهم که به این دنیا به چشم حقارت نظر کنید و در تمام مصیبتهای دنیا و از دست دادن عزیزان، این جملات را تسلّا دهندة خود قرار دهید. مظلوم کربلا پس از اینکه خواهر عزیزشان را که از شدّت مصیبتها (و مطلع شدن از اینکه بزودی برادرشان را از دست خواهند داد) بیهوش شده بودند، به هوش میآورند و چنین میفرمایند: «ای خواهرم! راه صبر و شکیبائی پیش گیر و بدان که همة مردم دنیا میمیرند، حتّی آنانکه در آسمان هستند زنده نخواهند ماند، همة موجودات از بین رفتنی هستند مگر خدای بزرگ که دنیا را با قدرت خویش آفریده است و همة مردم را زنده خواهد کرد و او است خدای یکتا. پدرم و مادرم علی -علیه السلام- و فاطمه زهراء -سلام الله علیها- و برادرم حسن –علیه السلام- بهتر از من بودندکه همه به جهان دیگر شتافتند و من و آنان و همة مسلمانان باید از رسول خدا –صلی الله علیه و آله- پیروی کنیم (که او هم از دنیا رفت)» سپس فرمودند: «ای خواهرم! ای امکلثوم! ای فاطمه! ای رباب ! مواظب باشید بعد از مرگ من لباس خود را پاره نکنید و سیلی به صورت نزنید و سخنی که از شما شایسته نیست بر زبان نرانید» خواهران و برادران! بکوشید تا هر چه بیشتر دو بال علم و عمل، دانش و تقوا را در خود و جامعه اسلامی قوی کنید و جهل را نابود نمایید. هر روز از رهنمودهای معصومین- علیهم السلام- بهره گیرید. نهج البلاغه را زیاد بخوانید. به ویژه خطبة 175 را بخوانید و بدانید که «ان الجنه بالمکاره وان النار حفت بالشهوات» بهشت در سختی ها پیچیده شده است و آتش و جهنم در خواهشها و هوسها» و «واعلموا انّه ما من طاعه الله شیء الا یاتیفی کره و ما من معصیه الله شیء الّا یأتی فی شهوه فرحم الله امراً نزع عن شهوته و قمع هوی نفسه» بدانید که هیچ طاعت و عمل خوبی نیست مگر این که با سختی انجام شود و هیچ کار کار گناهی نیست مگر این که دلخواه و لذّت بخش است، پس خدا رحمت کند کسی را که خواهشهای نفسانی را از خود جدا کند و هوای نفس خود را ریشه کن نماید. راستی جبهه چه جای خوبی است. اصلا زمان ما چه زمان خوبی است. حالا دیگر شما که در پشت جبهه هستید، معنای این حرفها را بیشتر می فهمید. چون اگر در اینجا رزمندگان یک شب عملیات دارند در آنجا شما باید آمادة عملیات و شهادت باشید. حال وقتی می گوییم رسول خدا- صلی الله علیه و آله- و علی –علیه السلام- طی سیزده سال حدود هفتاد جنگ داشتند و علی –علیه السلام- وقتی که ضربت شمشیر می خورد می گوید: به خدای کعبه رستگار شدم. می فهمیم: ما جداً باید خدا را شکر کنیم که در چنین زمانی هستیم ]البتّه[ نباید به این دنیا دل ببندیم. چند روز باقی مانده عمر هم میگذرد و باید کوله بارمان را برای سفر همیشگی و برای رفتن در آن خانه خوبی - که با اعمالمان ساخته ایم- آماده نماییم. عزیزان! بیایید آخرتمان را آباد کنیم، هفت سال از این انقلاب گذشت و با یک چشم به هم زدن دیگر این چند روز باقیماندة عمر هم میگذرد و باید کولهبارمان را برای سفر همیشگی و برای رفتن در آن خانه خوبی- که با اعمالمان ساخته ایم- آماده شویم.