اندیشه اى مقدس و عشقى تمام، او را به حوزه کشاند؛ به مدرسه علمیه ذوالفقار و حجره هاى ساده و بى ریا. او مجال زیادى براى ماندن نیافت و فقط یک سال و نیم محضر استادان حوزه را درک کرد و خوشه چین معارف اهل(ع) بیت گردید اما پرستویى شد که شوق پرواز تا انتهاى حقیقت، او را به لقاى پروردگارش رساند.
سال 1363 عزم دیار نور کرد تا در کنار سبکباران عاشق، مشق عشق کند و ساحت مقدس
کشور اسلامى را از لوث وجود کفتاران بعثى پاک نماید. در عملیات والفجر 8 نیز با تمام قامت
ایستادگى و مبارزه کرد. پس از عملیات، آنگاه که براى استراحت به مقرهاى پشت جبهه آمد توسط هواپیماهاى بعثى بمباران و پس از زخم هایى که بر بدنش وارد شد، چهار روز در بیمارستان امام رضا(ع) در مشهد مقدس بسترى گردید و شب چهارم، ساعت چهار صبح شمع شهادت را در شبستان وجودش روشن ساخت و کنار مضجع شریف رضوى چشمانش را به سوى ملکوت گشود.
فرازی از وصیت نامه:
امروز پسر فاطمه، خمینى کبیر براى نصرت دین خدا بر کفر جهانى یارى می طلبد و مرگ حق است، پس چه بهتر که به سعادت ابدى برسیم.
اینجانب بنا بر وظیفه شرعى و اطاعت از امر ولى فقیه به منظور یارى دین خدا پس از مد تها انتظار خداوند بر من منت گذاشته تا بتوانم در راه خدا هجرت کنم.