طلبة شهید: حبیب الله رحیمی استان: اصفهان شهرستان: نجف آباد «جنگ جنگ تا پیروزی» این شعاری است که بارها و بارها شنیدهایم و چه روزها و شبهایی که با آن زندگی میکردیم. آری، جنگ به پایان رسید و پیروزی عظیم نصیب رادمردانی شد که عقل را بر عشق برگزیدند. آن کسانی که عملیات عاشقانه را بر کار عاقلانه ترجیح میدادند و عشق سرلوحة کارهایشان شده بود. همانهایی که لباس خاکی بسیج را پوشیده بودند و در سنگرهای سنگی، بیریا و بیآلایش عطر خوش مناجاتشان فضا را خوشبو نموده بود و با نفسهای معنویشان چه کارها که نمیکردند. آری، از جملة آن مردان عاشق خدایی، شهید حبیب الله رحیمی بود که به سال 1340 در شهرستان نجف آباد و در خانوادهای با صفا و کشاورز به دنیا آمد. پس از طی دوران پرشور کودکی وارد دبستان شد و با اتمام تحصیل در مقطع دبستان تصمیم گرفت در حوزه علمیه قدم نهد و دل در گرو علوم ناب اهل بیت (ع) گزارد و وارد این دانشگاه بی ریای علم آموزی گردد تا در کنار آموختن علم بتواند در عرصة عمل نیز توشهای برای خویش ذخیره نماید. در زمان رژیم شاهنشاهی یکی از عواملی بود که از همان ابتدا همواره با شجاعت تمام به مبارزه با این حکومت ظالم میپرداخت. سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی او که خود در پیروزی انقلاب سهم بسزایی داشت، زمانی که دید دشمن بی دین قصد ضربه زدن به این نظام را دارد نتوانست لحظهای آرام بنشیند و عازم جبهههای نبرد گردید و شاید بتوان گفت همة جبهههای ایران شاهد حضور این جوان دلیر بودند و شور و اشتیاق او به شهادت از آن زمان که پیکر پاک برادرش را غرق به خون دید، دو چندان شد. به این ترتیب حتی مجروح شدن نیز نتوانست عاملی باشد برای باز داشتن او از آرمان اصلیاش یعنی همان شهادت و پس از بهبودی نسبی -که بعد از جراحت در عملیات بیتالمقدس یافته بود- بار دیگر عازم خط مقدم گردید و برای بار دوم تیرآتشین دشمن بدنش را مورد هدف قرار داد و این بار نیز به شدت مجروح شد، ولی این ترکشها هر بار گویا او را محکمتر میساخت و ارادة او را برای رفتن قویتر مینمود. سرانجام در شب عملیات والفجر 4 مصداق «والسابقون السابقون اولئک المقربون» در پیشاپیش رزمندگان همچون شمعی نور میداد و راه را برای رزمندگان میگشود تا اینکه در برخورد با اولین سنگر دژخیمان بعث، سینة ستبرش آماج حملة دشمن قرار گرفت و تیری ناجوانمردانه سینهاش را شکافت و به آرزوی دیرینهاش دست یافت. آری، او در تاریخ 28/7/1362 در عملیات والفجر 4، فجری بزرگ بر پا نمود و تمام همرزمانش را در زیر چتری از ماتم فرو برد. او شهیدی فرهیخته، برادر شهید وارسته و بزرگمردی شایسته بود که کوچ نمود و هنوز هم رد پایش، در خلوت خیال دریادلان همیشه خروشان باقی است. یادش گرامی باد و روحش شاد.
بسماللهالرحمنالرحیم «وصیت نامه شهید حبیب الله رحیمی» در مسلخ عشق جز نکو را نکشند گر عاشق صادقی ز مردن مهراس روبه صفتان زشت خوی را نکشند مردار بود هر آن که او را نکشند با درود و سلام خداوند بر اولیای خود و سلام بر شهیدان اسلام، از صدر تا به حال و با درود و سلام بر پدر بزرگوار وصبورم و مادر مغفورهام علیه الرحمه، و با سلام و درود بر تمامی خواهران و برادران واقوام. چند جملهای با شما وصیت دارم اول: از همه شما اقوام و به خصوص پدرم میخواهم که مرا حلال کنید و به طورعموم از مردم بخواهید که این بنده حقیر و ضعیف را حلال نمایند. دوم: اگر کسی از طرف اینجانب مطالبهای داشت درخواست او را بپردازید. و اما بعد، از شما تقاضامندم که به مدت 5/1 سال نماز و یک ماه روزه برای برادر شهیدم علیه الرحمه و به مدت5/1 سال نماز و یک ماه روزه برای این بنده حقیر به جای آورید و پنج هزار تومان ردّ مظالم در راه خدا بدهید وامیدوارم تا پایان عمر در خط امام بزرگوار بوده و او را تنها نگذارید. والسلام به امید دیدار در بهشت حبیب الله رحیمی 26/7/1362