اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۱ آن زمان که خاک زمین ردای سبز رویش بر تن کرده بود محمدعلی نیز جامه ی زیستن بر تن کرد و با مرور آیه های بندگی در کلام مادر و نفس های مردانه ی پدر ورق زدن کتاب زندگی را آغاز نمود.
به هنگام فراگیری علم چون تشنه کامی در کنار دریای علم، کمر همت بر رفتن به ژرفای اقیانوس دانش و برگرفتن مروارید از آن بست و توانست در شرایطی دشوار دیپلم خود را بگیرد.
به هنگام ویرانی لانه ی ظلم و استبداد سلطنتی با حضور فعال در صحنه های انقلاب جزو سردمداران انقلاب روستای هونجان قرار گرفت و با توزیع رساله ، کتاب و نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره) به روشنگری افکار مردم پرداخت و با برپایی راهپیمایی و تظاهرات و پخش اعلامیه های امام و مخالفت با خوانین ، نقشی مهم در بیداری اذهان مردم ایفا کرد.
حضور مستمر خود را پس از پیروزی انقلاب با تشکیل صندوق قرض الحسنه ابوذر و انجمن مددکاری امیرالمومنین(ع) تداوم بخشید. او که خوشرویی، محبت، صداقت و امانتداری را سرلوحه ی اعمال خود قرار داده بود در همه حال در مقابل ظالم می ایستاد و به یاری مظلومان می رفت.
در اوایل جوانی بود که با دختری عفیف پیمان زناشویی بست و ثمره ی این ازدواج فرخنده سه فرزند پسر شد.
با هجوم خیل دشمنان برای پاک کردن خاک وطن از لوث بیگانگان راهی عرصه ی جهاد شد و در دومین اعزامش در عملیات کربلای ۵ خاک پاک شلمچه مقتلگاه او شد و در اسفندماه سال ۶۵ اذن دخول به حریم کبریایی یافت.
سم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هداناالله
پروردگارا تو بهتر از همه، بندهای را که خود خلق نمودهای، میشناسی و بیشتر از همه به آنچه به او دادهای و آنچه او عمل کرده واقفی. خدایا تو به من انواع نعمتها را دادی، تو مرا از پدر و مادری مسلمان متولد نمودی و به من نعمت مسلمان بودن و ایمان به خودت و پیامبرانت و کتابهای آسمانیت و در راس آنها ایمان به محمد (ص) و قرآن را ارزانی داشتی و حب علی (ع) و فرزندانش را در دل من قرار دادی. خدایا تو مرا همسر مؤمنهای فداکار نمودی و سه فرزند سالم به من عطا فرمودی. خدایا تو در مواردی لیاقت خدمت گزاری مردم را به من عنایت کردی ، تو بودی که توفیق شناخت امام خمینی را به عنوان یک مرجع تقلید ، به عنوان یک رهبر ، یک امام و نایب بر حق حضرت مهدی (عج) عزیز به من عطا نمودی . مرا در گذشتهای نه چندان دور به عنوان لبیکگوی او به جبهه فرستادی و اکنون نیز با عنایت نعمتی بزرگتر مرا با کاروان سپاهیان مهدی (عج) به میدان نبرد حق علیه باطل آوردی. خدا من تمام این نعمت ها را از رحمانیت تو میدانم. زیرا تو حتی بهتر از خود من میدانی که من چه ظلم هایی به نفس خودم و به بندگان تو کردهام.
خدایا من مظلومتر از علی (ع) و زهرا (س) کسی را نمیشناسم. تو را در این مکان مقدس و در این شب به مظلومیت آنها قسم میدهم، که از سر تقصیراتم درگذری و حق خودت را نسبت به من ببخشی و حقالناس مخصوصاً حق پدر و مادر و همسرم را که بر گردنم دارند خود ادا نمایی. خدایا از تو میخواهم که مرگ حضرت محمد (ص) و آلش را روزیم کنی و با ولایت علی (ع) بمیرانی. خدایا فرزندان مرا از خادمین واقعی اسلام قرار ده. خدایا عمر خمینی عزیز را به انقلاب حضرت مهدی (عج ) متصل بگردان و مهر و محبت ایشان را دردل مسلمین جهان روز به روز بیشتر بگردان و دشمنانش را خوار و ذلیل بنما.
خدایا هر مسئولیتی که فردا به من محول میگردد، قدرت انجام آن را در حد اعلا به من عنایت کن و سرانجام شهادتی را که من به وسیله آن در حضور سردار سپاه امام حسین (ع) یعنی حضرت اباالفضل (ع) شرمنده نباشم عنایت کن. خدایا بر ارواح طیبه شهداء ، بر اجساد برجای مانده مفقودین ، بر اسرای دربند صدام کافر ، بر رزمندگان اسلام و ملت قهرمان ایران مخصوصاً خانوادههای معظم شهدا ، مفقودین و اسرا درود بفرست. خدایا به مظلومیت و معصومیت علی اصغر و رقیه امام حسین(ع) هر چه زودتر شر صدام و حامیانش را از سر دو ملت مظلوم ایران و عراق برکن .
و اما سلام پدر و مادرم. مرا ببخشید و همانطوری که در شهادت برادرم حبیب ا… از خود مقاومت نشان دادید، این مرتبه هم صبور باشید . درخواستم از شما و تمامی خانوادههای داغدیده و چشم انتظار این است، که توجه به آیه ۵۱ سوره توبه داشته باشید که در آن خداوند دستور به پیامبرش میدهد که:
«بگو نصیب ما نمیشود مگر آنچه خداوند برای ما نوشته است و مولای ماست و مومنین باید بر خداوندتوکل کنند».
و تو ای همسرم ضمن قدردانی و تشکر از زحماتی که در زندگی مشترکمان کشیدی، از تو میخواهم که صبر ومقاومت نشان دهی و در تربیت داود و صادق و حبیبا… نهایت کوشش را بنمائی.انشاء ا… که فاطمه رسول ا… از تو شفاعت خواهد کرد.
و شما برادرانم، انشاءا… که پرچم ما دو برادر را زمین نگذارید و در جبهه و پشت جبهه با آنچه خلاف اسلام است، با تمامی وجودتان مبارزه کنید.
و به شما خواهرانم سفارش میکنم که زینبگونه عمل کنید و با عزاداری و گریه بر حسین و یاران او از خون شهدا پاسداری نمائید و پیام آنها را ضمن عمل نمودن خود به آنها ، به همه برسانید.
و درخواستم از مردم مخصوصاً مردم روستایم این است که با اتکال به خداوند و با توجه به قرآن که با همان لحنی که روزه را واجب نموده، جنگ را نیز واجب کرده است و اطاعت از اولوالامر را به مؤمنین سفارش کرده است، دست از جنگ و از امام امت برندارند . ای برادرانم بدانید که با این نیروهائی که به جبههها اعزام داشتهاید و با این کمکهای نقدی و غیرنقدی که کردهاید در جبهههای جنوب نام روستای هونجان را زنده کردهاید. انشاءا… که خداوند خود اجر دنیوی و اخروی به شما عزیزان بدهد. آنچه در مورد شما میتوانم بگویم این است که مظلوم تر از شما اهالی سراغ ندارم. زیرا از طرفی سالهای سال اسیر زالوصفتانی بنام خان بودید و از طرف دیگر آنهائی که باید از نظر آگاهی شما عزیزان دین خود را نسبت به شما ادا مینمودند، یا بطور کلی انجام وظیفه نکردهاند و یا اگر هم در مواردی بوده، کارشان لایق زحمات مخلصانه شما نبوده است. از شما میخواهم همین طور که در حال حاضر وفاداری خود را نسبت به اسلام و انقلاب و امام نشان میدهید، باشید و سعی کنید که در این زمینه بهتر از این نیز بشوید و در رابطه با تعیین مسئولینی در روستا، تأکید میکنند که تقوای افراد را بیشتر از فعالیت های ظاهری آنها در نظر بگیرید. چون کار روستا انجام میگیرد، اما اگر انجام دهنده در کارش تقوا باشد، آن کار ثمر میدهد و آنهایی که به اصطلاح در صحنه هستند، نیز توجه داشته باشند که آیا کار برای خدا میخواهند بکنند یا برای خودشان؟ اگر میخواهند برای خدا کار کنند، تغییر رویه دهند و اگر میخواهند از خون شهدا و مفقودین و زحمات اسرا و رزمندگان سو استفاده کنند، بهتر است کنار بروند و بدانند که معادی در کار است.
در خاتمه، ضمن آرزوی موفقیت برای آنهائی که مخلصانه برای خدا و اسلام کار میکنند، انتظار دارم که اگر جنازهام رسید، یکی از نمایندگان امام در قمشه (حجج الاسلام ملکیان یا نباتی یا حاج قدیرعلی) نماز مرا بخوانند و جنازهام را اسدا… و مرتضی و یا برادران دیگرم در قبر بگذارند و در صورت امکان در جوار سیفا… خسرویان دفنم نمائید و مراسم هفتهام را بعد از ظهر برگزار کنید و همچنین چهلم را.
«من ا… التوفیق»
با دعای خیر برای وجود امام و رزمندگان اسلام
«محمدعلی ابراهیمی»
۳/۱۲/۱۳۶۵