اگر گوش دلت را خوب باز کنى، حتماً حکایت هاى دل انگیز حجره شماره 33 مدرسه علمیه امام باقر(ع) را از راز و نیازهاى شبانه طلبه با اخلاص فلاورجانى مى شنوى؛ زمزمه هاى شبانه اى که در و دیوارهاى آن را به لرزه در مى آورد و به ذکر وامى داشت. راستى محمّد در این شب ها از خدا چه
مى خواست که به سرعت، مستجاب شد و خدا او را در جوار رحمتش جاى داد؟!
سوم راهنمایى را که تمام کرد، شوق آموختن معارف اهل بیت(ع) او را به حوزه کشاند. ابتدا در
مدرسه امام صادق(ع) اصفهان، ثبت نام و بعد از مدتى به قم هجرت نمود و در مدرسه بعثت این شهر
به تحصیل علوم حوزوى ادامه داد. در همین مدرسه و مدرسه نو بنیاد امام باقر(ع) بود که مقدمات معارف الهى را آموخت و از سطح به عمق عشق و اخلاص پى برد. همزمان در اوایل سال 65 دوره آموزش نظامى را گذراند و در تاریخ 17 / 2/ 65 به جبهه رفت. کلاس قرآن او آن روزها در جبهه زبانزد خاص و عام بود اگر چه وظیفه اصلیش تک تیراندازى بود. عاقبت در عملیات کربلاى 3 در اسکله الامیه آب هاى گرم خلیج همیشه فارس را با خون خویش رنگین کرد.
فرازی از وصیت نامه:
اکنون جهاد راهى است جهت پیوستن به خالق و معشوق که همه به آن افتخار مینمایند.
پس گوش دل، باز کن و به هستى و خالق آن، متوجه باش که به هر حال، این سراى را مدتى است.