شهید احمد دیاریان در خانواده ای مذهبی و متعهد در اصفهان دیده به جهان گشود. تحصیلاتش را تا دوره متوسطه با موفقیت به پایان رساند و سپس برای ادامه تحصیل در رشته فیزیک راهی آمریکا شد. وی که با فطرتی پاک چون دیگر جوانان این ملت ، دارای روحیه انقلابی و سرظلم ستیزی بود و در جریانات انقلاب حضور داشت، در حالی که هنوز بیش از پنج ماه از تحصیلش در غرب نگذشته بود، با پیروزی انقلاب اسلامی به وطن برگشت و سپس با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای حفاظت از دست آوردهای انقلاب درس را رها کرد و به عضویت سپاه در آمد. با آغاز جنگ تحمیلی، در اسفند 59 به جبهه روی آورد و چون دیگر جوانان و دانشجویان پیرو خط امام در صفوف مقاومت و ایثار فرزندان امام قرار گرفت . او برای دومین بار، در اردیبهشت 60 عازم جبهه های نبرد گردید، در حالی که بیش از هر زمان دیگر عطش شهادت را داشت و برای درک فیض آن لحظه شماری می کرد.
او پیوسته در دعا و نماز بود، همچنین عشقش به نهج البلاغه او را دگرگون می کرد ؛ او همیشه قرآن می خواند و دیگران را در سخت یها به تلاوت آیه استعانت سفارش می کرد . احمد قبل از اعزام، پدر و مادرش را آماده کرده بود و از شوق به شهادتش با آنها سخن گفته بود . او عاشق خدا بود، عاشق پیغمبرش بود و به سخن خودش عشق حسینی او را می سوزاند و در آخرین کلامش در نامه، پیشاپیش شهادتش را به همسرش تبریک گفته بود و سرانجام نیز به آرزوی خود رسید و به خیل شهدا پیوست.
احمد به قول دوستانش در آخرین روزهای حیات پی وسته دعای توسل و زیارت عاشورا می خواند و در آخرین خلوت خود قبل از عملیات، با گریه و زاری از خداوند طلب شهادت کرد. سرانجام در جریان عملیات پیروزمندانه خیبر به شهادت رسید و این در حالی بود که در واپسین لحظات زندگی، در حالی که در خون می غلتید، زبان جز به حمد و ثنای الهی نگشود و آخرین کلامش این بود: الحمد لله.
بسم الله الرحمن الرحیم
" و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعواهم باحسان رضی الله عنهم و رضوا عنه واعدلهم جنات تجری تحتها الانهارخالدین فیها ابداً ذلک الفوزالعظیم "( توبه/100).
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک. السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
سلام بر آقا امام زمان(عج)، و سلام بر امام خمینی، این قلب امت و راه گشای عشق به معبود و وصال به او. سلام بر شهیدان؛ سلام بر آنهایی که در هجرت و جهاد بر ما سبقت گرفتند و سلام بر حسین و اصحابش که راه فلاح را به ما آموختند.
خدایا! اکنون که تو مرا به راه خود هدایت کردی و نعمت جهاد در راه خودت را به ما ارزانی داشتی، این جان ناقابل را از من بپذیر و مرا از رحمت و رضایت خودت بهر ه مند گردان. خدایا! این که اکنون قربانی تو میکنم، آن چیزی نیست که تو خود به من دادی ؛ آن را بسیار آلوده کردم و جان را از عرش گرفتم و بر فرش نشاندم. خدایا! تو می دانی، گناهان من از روی سرکشی نبوده است؛ این غفلت بود و تو گناهکار ان را زود می بخشی ، بخصوص اگر از روی عناد نافرمانی تو نکرده باشند. خدایا! من لیاقت قدم گذاشتن در راه تو، این هم چنین راه مقدسی را نداشتم. این تویی که راه را نشان می دهی و هدایت می کنی و کمک می کنی. این که جرأت میکنم اینچنین تقاضای بخشش کنم، به خاطر این است که جرأت نمی کنم فکر کنم که رحمت تو از گناهان من کمتر است.
خدایا! من عاشق توهستم؛ عاشق پیغمبر تو هستم؛ عشق به حسین من را میسوزاند. خدایا! تو شاهدی نهج البلاغه امیرالمؤمنین من را دگرگون کرد. خدایا! جهنم من و عذاب من وقتی است که از اولیای تو دور باشم. خدایا! در این دنیا هر چه صلاح می دانی من را بسوزان، ولی من طاقت یک لحظه جهنم ناامیدی از عفو تو را ندارم. خدایا! تو شاهدی تنها انگیزه من از بریدن (از) همه علایق، جاری شدن احکام تو و دفع شرّ نفس امّاره است؛ پس اگر لیاقت دارم مرا بپذیر.
ای امت مؤمن به انقلاب! به شما باید تبریک گفت که در دنیا امت نمونه هستید و هر کدام از شما به اندازه گروهی از مردم دنیا توانایی و قدرت نفس دارید . این انقلاب یک انقلاب سیاسی تنها نیست، جنگ ما هم یک بازی سیاسی نیست؛ اگر چنین بود حتی یک نفر از عزیزان شما هم برای این جنگ زیاد بود که از دست برود. بی شک لیاقت داشته اید که خداوند به شما ارزش هایی داده که اگر درک و حفظ نکنید از دستتان می رود و آن وقت بیدار می شوید که بردگان نفس پرست بر شما حکومت میکنند. اگر ارزش انقلاب و بعد معنوی آن درک شد، متوجه میشویم که در مقابل ارز شهای به دست آمده هیچ کاری نکرده ایم. امام را هر چه بزرگتر خطاب کنید. اجازه ندهید از قداست ایشان کاسته شود؛ امام نشانه رحمت خداوند و نظر لطف اوست بر این انقلاب. اگر بدانیم چه انسان های کثیفی انتظار تنها شدن ما را می کشند، ارزش امام برای ما روشن می شود.
من خدا را شکر میکنم که ارزش های انقلاب و جنگ برای مردم ما دقیقاً شتاخته شده است و دشمن ناامید است از هر توطئه؛ ولی باید بیدار باشیم . روحانیت عصاره اسلام است ؛ فقاهت و مرجعیت ضامن دین است. من بسیار خوشحالم که توده مردم که سربازان گمنام اسلامند، خود را پیدا می کنند و خطر انحراف در تحصیل کرده ها بیشتر می شود. امت عزیز! من بسیار کوچک هستم که به شما پیام بفرستم؛ اما تنها این را میگویم : نگذارید خانواده محترم شهدا احساس تنهایی کنند. مادرانی که چهارمین و پنجمین فرزند خود را میدهند، باید به عنوان الگو مطرح شوند. خدای ناکرده در مسایل مادی اولویت هایی داده نشود که باعث شود شهید برای خانواده، رفاه و تأمین صد در صد نیازهای مادی را کند و در جامعه نظری خاص برایش مطرح شود که هر کس شهید دهد، تأمین است. خانواده شهدا از محرو مترین قشر جامعه هستند و هر چه دارند برای انقلاب و رضای خدا می دهند و ما مدیون اینها هستیم.
برادران متعهد! خداوند شما را که شب و روز برای انقلاب امام زمان(عج) زحمت می کشید به خیل شهداء متصل گرداند و برای شما اجر شهید عنایت فرماید. اول چیزی که من یافتم کلام امیرالمؤمنین علی(ع) بود که " انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تبتدع، یخالف فیها کتاب الله ". من یافتم که اگر احکام و حدود الهی را حفظ کنیم ، بسیاری از مسائل که در صفوف جدایی میاندازد، حل می شود. اگر ما از اظهار نظرهایی که خیر در آن نیست، ولی احتمال شرّ آن می رود، پرهیز کنیم و اگر به حرف خود علم داشته باشیم و یا لزوم طرح آن را بسنجیم، خداوند ما را در وحدت یاری میکند. من در اختلاف نظرها و دامن زدن به آنها، در مواردی که ضربه به انقلاب میزند، هیچ نمی بینم جز سوء استفاده گروهی از بخت برگشت ههای سیاسی و غیرمتعهدترین افراد در این هیاهو؛ که افرادی که هیچ ارزشی برای حلال و حرام خدا قایل نیستند، به دور افراد متعهد و مؤمن به احکام خدا حلقه می زنند و زبان و قلم آنها می شوند . من به برادران مؤمنی که در این مسائل به عنوان یک انسان دلسوز و با تقوا در زبان و قلم عمل می کنند و تحمل بسیاری از تهم تها را به جان می خرند، تبریک میگویم و از خدا می خواهم لغزش های گوش و چشم و زبان مرا ببخشد.
سخن دیگر این که برادران عزیز! بدانید این سخن حق را که : آخرین چیزی که از دل انسان خارج میشود، حب مقام است؛ و مواظبت کنیم از خود که مسئولیت برای ما گردابی نشود که ما را به عمق فساد بکشاند، هر چند تحت الفاظ و کلمات انقلابی و مقدس . برادران !باید بدانید کار شما در شهر موقعی ارزش دارد که در وجود خود آرزوی جبهه و پیوستن به برادران مظلوم جبهه ها را داشته باشید؛ و شما برادران که چنین هستید، بدانید که مقاومت شما در محیط سرد و بی روح شهر اجری بزرگ دارد.
رفاه طلبان و بردگان شکم و هواهای نفسانی! بدانید اگر دنبال لذّت هستید، آنقدر باید شعور داشته باشید که لذّتی بیابید که تمام شدنی نباشد و اگر لذّتی با فطرت انسان مخالف بود، سطحی و زودگذر است. ای کسانی که فکر میکنید، اینهایی که به جبه ه ها می روند کمبود مادی یا معنوی و یا محبت خانوادگی دارند و از شدت رنج به جبهه ها روی می آورند، این اشتباه است. نوری که در جبهه ها هست چنان چشم را می پوشاند که دیگر انسان هیچ چیز را نمی تواند ببیند و در مقابل آن مطرح کند. رضای خدا بالاترین لذت است و شما بدانید که مخالفت و سم پاشیدن بین مردم جز از دست دادن آسایش خودتان و در حسرت، هلاک شدن چیزی ندارد. به مردم بپیوندید و اگر میتوانید یک نگاه عمیق به چهره امام بکنید تا قداست این انقلاب را دریابید. در این انقلاب همه چیز فطری است و به همین خاطر است که شکست نمی خورد.
خانواده عزیزم، پدر و مادرم! نمی توانم بگویم که شما را به صبر دعوت میکنم؛ چون ما در مقابل این مردم بزرگ و خانواد ههای چند شهید کاری نکرد هایم، ولی خوشحال باشید که در فتح کربلا سهمی داشت هاید. و شما پدر عزیزم که تمام عمر زحمت کشیده اید! تبریک میگویم که مورد لطف خداوند قرار گرفته اید. مسئولیت جدیدی که بر دوش شماست، بزرگ است ونزد خداوند بسیار ارزش دارد. از شما خواهش میکنم که تحمل کنید.
مادر عزیزم! یادم هست شما نزد خانوداه شهدا خجل بودید که شهید نداد هاید؛ امیدورام که خداوند من را قبول کند و به شما قدرت تحمل بدهد و همسر و فرزند من را که بی شک از دیدن آنها و نبودن من افسوس می خورید، مانند فرزندان خود نگاه دارید. من دست شما و پدرم را می بوسم که برای شما جز رنج و زحمت سودی نداشتم.
همسر عزیزم! برای تو نیز جداگانه نوشته ام؛ اما به تو تبریک می گویم، با این روح بزرگ و تحمل و اطمینان قلب که داری. من واقعاً سکینه قلب را در تو دیدم و از الطاف الهی بود که تو نه تنها مانع من نبودی، بلکه مشوق من بودی. من به روح بزرگ تو حسرت می خورم و به تو افتخار می کنم. می دانم فرزندم اگر چه امید توست، لکن بدون من برای تو بسیار سخت است . باز به تو حسرت می خورم که میدانم که میتوانی زینب وار غم خود را و بازمانده من را به گلوله ای قبول کنی که قلب دشمن خدا را پاره می کند.
نزدیکانم! بی شک من بسیار خطا کرد هام، من را حلال کنید؛ من تحمل عذاب الهی را ندارم. اگر لغزش های چشم و گوش و زبان من شما را آزرده کرده، همه را ببخشید . ای وای خدایا ! چقدر سخت است انسان گناهکار مرگ را ببیند ، " الهی العفو "
خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار
والسلام
احمد دیاریان