طلبة شهید: محمد مهدی کاویانی سلام بر تو ای عزیز همیشه در یاد، سلام بر تو ای مهاجر مجاهد شهید، ای پرستوی همیشه در پرواز و طایر خونین بال عشق! ای بلندترین داستان حماسی نخلهای روییده در سمت قبله! چه فداکارانه در مقابل آماج گلولههای خصم سینه سپر کردی، آن لحظه که پیشانی آفتاب سوختهات را بر خاک می نهادی. مُهرت بوی کربلا میداد و عطر حسین-علیهالسلام- . به سوی نور می رفتی، اما نه با دویدن، پر می کشیدی و اوج میگرفتی. آری، شهید مشعل تابندهای است که فرا راه انسانهای متحیر و درمانده میتابد. و شهید «محمد مهدی کاویانی» که تجسمی زنده از پیوند علم و عمل بود، در زمرة مردانی درآمد که اندیشه و جهاد را توامان در زندگی کوتاه اما پر ثمر خود، دارا بودند و بسان پیشوایان دینی، بر لباس علم، نشان مجاهدت فی سبیل الله را آویختند و اینک ما واماندگان از قافلة هجرت، در کوره راه هستی، غبار راه او را به امید راهی تا سر منزل دوست میجوییم. شهید کاویانی به سال 1348 در شهرستان شهرضا در خانوادهای که سرمایهشان ایمان به خدا و عشق به اهلبیت عصمت و طهارت –علیهم السلام- بود، قدم به عرصة هستی نهاد و با آمدن خود سرور و شادمانی را برای خانواده کاویانی به ارمغان آورد. روزها و ماهها سپری میشد. مادر مهربان هر جا و هر زمان که بیرق عزای امام حسین–علیه السلام- برافراشته میشد، محمد مهدی را همراه خود به آنجا میبُرد تا او را با مهر حسین–علیه السلام- پرورش دهد و روزی فرا رسد که فرزندش با افتخار زمزمه کند: من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم روز اول که آمدم دستور تا آخر گرفتم پس از اینکه تحصیلات کلاسیک را در زادگاهش آغاز نمود، سرمایه محبت و عشق به ائمة اطهار –علیهم السلام- او را به مرکز عشق کشاند؛ همان عشقی که انسان را از همة قید و بندها رها میسازد؛ همان عشقی که اباعبدالله الحسین–علیهم السلام- به خاطر آن، طفل شش ماههاش را فدا میکند. آری، او با معرفتی عاشقانه به امام زمان-عجلاللهتعالیفرجه- راهی حوزه علمیه شد تا خود را برای لحظة امتحان آماده کند؛ لحظهای که باید از همة زیباییها و تعلقات دنیا دل کند. با شروع جنگ تحمیلی، به خوبی فهمید که آن لحظة حساس امتحان فرا رسیده، لذا عاشقانه لباس خاکی بسیج را بر تن کرد و راهی کربلای ایران شد و در عملیات «والفجر هشت» جلوهگری کرد. سرانجام این سرباز فداکار و شاگرد دانشگاه کربلا در 21/11/1364 در اروند رود(منطقة عملیاتی والفجر8) خلعت زیبای شهادت را در بر کرد و قامت رعنایش در بهشت حسینی افراشته شد. پیکر پاکش با حضور پر شکوه مردم شهید پرور با احترام خاصی در گلزار شهدای شهرضا به خاک سپرده شد. «پرواز در آشیانهای خلد برین بر او مبارک باد»
بسم الله الرحمن الرحیم «وصیتنامه طلبه شهید محمد مهدی کاویانی» وصیت نامه خود را با حدیثی از امیر المؤمنین علی-علیه السلام- شروع میکنم. قال علی-علیه السلام- : و اَیمَ الله لئن فررتم من سیف العاجله لا تسلموا من سیف الآخره و انتم لهامیم العرب، و السنام الاعظم. ان فی الفرار موجده الله و الذل اللازم و العار الباقی، و ان الفار لغیر مزید فی عمره و لامحجوز بینه و بین یومه من الرائح الی الله کاظّمآن یرد الماء ؟ الجنه تحت اطراف العوالی! الیوم تبلی الاخبار! «نهج البلاغه خطبه 124» حضرت علی- علیه السلام- فرمودند: «به خدا قسم اگر شما امروز از مقابل شمشیر (وحمله دشمن) بگریزید، هرگز از کیفر شمشیر آخرت در امان نخواهید ماند! وانگهی شما افراد نمونه و برجسته اجتماع خود می باشید! مسلم بدانید که فرار از جنگ، خشم الهی و سرافکندگی دائمی و ننگ ابدی را در پی خواهد داشت و هر کس از صحنه جنگ بگریزد به عمرش افزوده نمی گردد و فرار مانع از مرگش نمی شود. در عین حال کسانیکه شوق لقاء الله را دارند، همچون تشنه ای که به آب خواهد رسید، به این فیض عظیم نائل می گردند. ای رزمندگان راه الله، بدانید که بهشت زیر سایه سلاحهاست و امروز هنگام آزمایش لیاقت هاست، پس طالب سعادتمندی و بهشت جاویدانی، نباید از جنگ و کشته شدن در راه خدا فرار نماید.» با سلام و درود بر امام زمان –عجل الله تعالی فرجه- و نائب بر حقش خمینی کبیر و ملت شهید پرور ایران و سلام بر تمامی شهیدان و یاوران اسلام و خانواده عزیزم. من بر طبق وظیفه ای که برای خود می دانستم به جبهه رفتم که دین خود را نسبت به انقلاب اسلامی ادا کنم و خدا را شکر می کنم که لیاقت رفتن به جبهة حق علیه باطل را به من داده است، امیدوارم که رفتن به کربلای حسین را هم نصیب مسلمین و من رو سیاه بگرداند، من به جبهه رفتم که به ندای حسین لبیک بگویم و به حسین -علیه السلام- بگویم: ای حسین جان! اگر روز عاشورا نبودم که به ندای «هل من ناصر ینصرنی» شما لبیک بگویم، حالا به ندای تو لبیک می گویم، چونکه لبیک به ندای امام، لبیک به ندای حسین و لبیک به ندای حسین، لبیک به ندای خدا است. من کوچکتر از آنم که برای شما ملت غیور که واقعا از همه چیز خود گذشته اید، از جان و مال و فرزند خود هم گذشته اید و به دنبال رهبر قاطع و پیامبر گونه حرکت کرده اید، سخنی بگویم، ولی میگویم از یاری امام امت، این پیر جماران و این فرزند حسین، دست برندارید و گوش به سخنان او دهید که سخن او سخن ولی عصر –عجل الله تعالی فرجه- است. سخن ولی عصر، سخن خداست. پس دست از یاری این پیر جماران برندارید و همه جا با روحانیت باشید و روحانیت را سرمشق خود قرار دهید که امام عزیزمان فرمودند: اگر روحانیت کنار رفت از اسلام خبری نیست. پس همه جا پشتیبان ولایت فقیه و روحانیت باشید. آفرین بر شما ملت غیور، شما نیز مقام والائی خواهید داشت چون چنین فرزندانی در دامان خود، پرورانده اید، و امانتی که خدا به شما سپرده بود، خیلی خوب برگرداندید. در پایان وصیتی هم برای پدر و مادر خود دارم: پدر و مادر مهربانم! از شما طلب بخشش می کنم، اگر نتوانستم حق فرزندی را به نحو احسن در مورد شما انجام دهم. از شما می خواهم که از خطای من بگذرید و من را حلال کنید و در مرگ من گریه زیاد نکنیدو اگر ای پدر! خواستی گریه کنی به یاد امام حسین –علیه السلام- و به یاد روز عاشورا گریه کن. ای مادر! در مرگ من هم، گریه نکن، چون باعث ناراحتی من می شود و باعث خوشحالی دشمن. پس کم گریه کن و به یاد ام البنین گریه کن و صبر داشته باش که خدا دوست می دارد صبر کنندگان را. ان شاء الله شما در نزد خدا رو سفید خواهید شد، چونکه امانت را خوب نگهداری کرده و به صاحبش برگرداندید. خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، حتی کنار مهدی، خمینی را نگهدار. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته دوشنبه آذرماه 25/9/64 ربیع الآخر محمد مهدی کاویانی