پاسدار شهید ابراهیم کاظمی پور در سال 2/2/1344 در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود و پس از سپری کردن دوران کودکی راهی دبستان شد و راهنمایی و سپس دبیرستان شد و از این تاریخ مبارزه و فعالیت او در راه اسلام شروع گردید.
با پیروزی انقلاب با جمعی از دوستان ترک تحصیل کرد و عازم سپاه شد و پس از دوران آموزشی برای اولین بار در حمله بیت المقدس شرکت کرد و از ناحیه پا زخمی شد و پس از بهبودی در عملیات والفجر 4 منطقه پنج وین، و بعد از آن در عملیات خیبر شرکت جست بر اثر اصابت ترکش از ناحیه پا زخمی شد.
و بعد از مدت پنج ماه هنوز بهبودی کامل نیافته بود که در حمله ای که به نام فاطمه زهرا (س) شروع شد با توجه به اینکه فرماندهی از رفتن او در خطوط مقدم ممانعت کردند بااصرار زیاد به خط مقدم رفت. و در تاریخ 25/11/1364 به شهادت رسید. روحش شاد و راحش پر رهرو باد.
فرازهایی از وصیت نامه شهید ابراهیم کاظمی پور
پروردگارا تو را سپاس می گویم که به من فرصت دادی تا اسلام را بشناسم. ودر خاموشی جهل و شرک از دنیا نروم آری انقلاب اسلامی به رهبری پیامبر گونه امام خمینی باعث شد تا من از زندگی مادی و پست و زود گذر دنیا خارج شوم و با رهبری امام با دیدگاه توحیدی و بینش وسیع به جهان بنگرم و شهادت در راه خدا را تولدی دیگر در جهت جاودانگی انسان بدانم پروردگار عالمی را سپاس می گویم که این نعمت بزرگ را برای ما فرستاد تا ما را از ظلمت نجات دهد و راه روشنایی و سعادت را نشانمان دهد و ما را روانه میدانهای مبارزه کند. سخنی که با شما مردم مسلمان دارم این است که امام را تنها نگذارید پشتیبان ولایت فقیه و روحانیت و در خط امام باشید؛ و انها را تنها نگذارید کهدر روز قیامت در پیشگاه خداوند متعال مسئول هستید و ای کاش در روز عاشورا بودم و امام حسین را زیارت می کردم باید بگویم به خدا سوگند امروز همان روز است و اگر شما امروز پیرو امام و ولایت فقیه و جبهه را خالی نگذارید مثل این است که روز عاشورا امام حسین را یار یکرده اید. و ای امام عزیز به خون شهید بهشتی قسم می خورم که تا خون در بدن دارم از پا ننشینم و دست از تو برندارم تک تک ام کنند باز هم فریاد می زنم خمینی رهبرم تا صدامیان را از خاک بیرون کنم. ای پدر و ای مادر عزیزم امیدوارم که مرا حلال کنید و مرا ببخشید که دوران جوانی نتوانستم به شما کمکی بکنم اگر خبر شهادت مرا شنیدید هرگز گریه نکنید و اگر خواستید گریه کنید به یاد امام حسین در روز عاشورا گریه کنید.
و ای مادر عزیزم اگر من شهید شدم و به کربلا رفتی و امام حسین را زیارت کردی به او بگو که فرزندم عاشق توبود می خواست بیاید اما دربین راه کفار بعثی او را به شهادت رساندند و در پایان از شما متشکرم که مرا دراین راه تربیت کردی که بتوانم برای اسلام خدمت کنم و دعا به امام و رزمندگان را فراموش نکنید و به خاطر حسین سینه بزنید و نوحه بخوانید و هنگام دفن یکبار دیگر صورتم را ببوسید و به من تبریک بگویید فریاد بزن که خدا این چیز ناقابل را از ما در راه خودت قبول کن تا ضد انقلاب بداند که شما از اینکه فرزندتان را به جبهه می فرستید از شهادت آن هم باکی ندارید و حاضر هستید خودتان هم به جبهه بروید.
از شما خواهرانم می خواهم که حجاب را رعایت کنید زیرا حجاب شما کوبنده تر از خون من است و از عموم مردم اسفرجان می خواهم که مراببخشند و جبهه ها را خالی نگذارند. به امید روزی که دیگر اثری از کفر نباشد. مرا پهلوی قدرت اله کاظمی به خاک بسپارید.