طلبة شهید: محمد جدیدی استان: اصفهان شهرستان: نجف آباد در سال 1341 خداوند متعال، نعمت و موهبتی گرانبها را تقدیم خانوادة جدیدی نمود، اگر چه این امانت مدت زیادی نزد آنها باقی نماند، اما برای همیشه ستارة یاد و نامش بر تارک سرزمین نجفآباد خواهد درخشید. نام این طفل و موهبت الهی را «محمد» نهادند. او در یکی از روستاهای شهرستان نجف آباد به نام «عسکران»، پای به این عرصة خاکی نهاد و دوران شیرین کودکی را پشت سر نهاد. کمکم قدم در مدرسه نهاد و تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند. سپس تصمیم گرفت راهی حوزة علمیه گردد بر سر خوان بیکران علوم اهلبیت(علیهم السلام) نشیند. به این ترتیب، بار هجرت برگزید و در مدرسة علمیة «آشیخ ریاضی» نجفآباد مشغول فراگیری دروس حوزوی شد. حدود چهار سال از محضر استاد سید محمد باقر حسینی کسب علم و معرفت نمود و هر زمان که به خانواده سر میزد با عشق فراوان به کمک آنها میشتافت و پدر را در امر کشاورزی یاری مینمود. هر زمان که پدر، پولی به او میداد تا صرف وسایل شخصی نماید. همان را به مصرف فقرای روستا میرساند. پس از مدتی تحصیل در نجف آباد و ارشاد روستاییان و برانگیختن آنها علیه رژیم شاهنشاهی، سرانجام تصمیم گرفت عازم حوزةعلمیه قم گردد. مدتی نیز در جوار کریمة اهلبیت(علیهم السلام) مشغول تحصیل علوم دینی شد و دوران تحصیلیاش همزمان با اوج گیری انقلاب اسلامی بود. او که شیفتة انقلاب بود و خود را برای خدمت به آن وقف نموده بود، و جدیدترین اعلامیههای حضرت امام(رحمه الله علیه) را به هر نحوی به روستاها میرساند و در امر آگاهی دادن به آنها از هیچ تلاشی فرو گذار نمیکرد. با شروع جنگ تحمیلی آن زمان که محک آزمودن خوبان و آسمانیان از زمینیان فراهم شده بود، او به خوبی از این آزمون نیز بیرون آمد و راهی جبهههای نور گردید. ابتدا سه ماه به کردستان سفر کرد و به تبلیغ و ارشاد پرداخت و پس از آن یک ماه و نیم نیز راهی منطقة سیستان و بلوچستان شد تا رسالت سنگین خویش را به انجام رساند و راه حق و حقیقت را برای مردم آن دیار نشان دهد. سرانجام با شوری حسینی و شعوری بر گرفته از مکتب عاشورا عازم منطقه جنوب شد و از هر فرصتی برای رفتن به جبهه استفاده مینمود تا اینکه در همین سفر اخیر بود که پیشانیاش مورد اصابت مستقیم تیر دشمن قرار گرفت و خون جبینش محاسن تازه رستهاش را خضاب نمود. این دلباختة کوی یار در عنفوان جوانی پای در حجله خون نهاد و عروس شهادت را در آغوش کشید. او مست و خراب جام نابی دگر است بنگر که شهید خفته در دامـن خــاک هـر قطـرة خــون او گلابــی دگـراست در مشــرق عشق آفتابــی دگـراست «روحش شاد و راهش پر رهرو»
بسم الله الرحمن الرحیم «طلبة شهید: محمد جدیدی» «و لئن قتلتم فی سبیل الله او متُّم لمغفرهٌ مِن الله و رحمهٌ خیرٌ ممّا یجمعون و لئِن متُّم او قتلتم لإلی اللهِ تحشرون» (آلعمران/157و158) «اگر در راه خدا کشته شده یا بمیرید، در آن جهان به آمرزش و رحمت خدا نائل می شوید و آن بهتر از هر چیزی است. که در حیات دنیا، برای خود فراهم آوردید و اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید، غم مخورید که به رحمت ایزدی پیوسته و به سوی خدا محشور خواهید شد» و باز در سوره دیگر می فرماید: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیلِ الله امواتاً بل احیاءً عند ربهم یرزقون» «آل عمران/ 169» «گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته شدهاند، مردگانند بلکه زنده ابدی هستند و درنزد پروردگارشان روزی می خورند.» پس از ستایش خداوند سبحان و سلام و درود بر رسول اکرم و ائمه اطهار (علیهم السلام) بالاخص حضرت مهدی(عجاللهتعالیفرجه) و نایب بر حقش امام خمینی، رهبر و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، و سلام بر پدران و مادران شهید داده و سلام بر شهیدان کربلا و کربلای ایران و سلام بر معلولین انقلاب و جنگ تحمیلی، وسلام و درود بر تمام رزمندگان سراسر جبهههای نبرد حق علیه باطل و سلام بر تمام یاران با وفای حسین (علیه السلام) و سلام بر تمام بندگان خالص خدا، و سلام بر تمام یاری کنندگان دین خدا، اما بعد وصیتنامه خود را به این شرح اعلام می دارم: اینجانب محمد جدیدی، فرزند مرتضی، تاریخ تولد 1341، بر اساس رسالت و مسئولیتی که بر عهده داشته و حس مینمودم، برای رساندن این مسئولیت، راهی جبهه های جنوب کشور شدم تا بلکه بتوانم مقداری از این مسئولیت را از گردن خود بردارم و این توفیقی بود که خداوند نصیبم کرد که من گام نهادن در این مسیر الهی را یک فریضه میدانم. امام بت شکن و رهبر مستضعفین جهان، خمینی عزیز میفرماید: «چه در این مسیر کشته شویم و چه بکشیم در هر دو صورت پیروزیم» به جایی آمدهام که ملکوتش نامند. به جایی آمدهام که بهشتش نامند. به جایی آمده ام که شاید امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) اکثر مواقع آنجاست، و من هرگز چنین راهی را رها نخواهم کرد و زندگی ذلّت بار و غیر راه خدا را، هرگز قبول نخواهم کرد و مرگ سرخ و شهادت را برآن ترجیح خواهم داد. هیهات که بیست سال از عمرم گذشت و هنوز اندر خم یک کوچهام، زیرا حالا فهمیده ام که خداوند نعمت های زیادی به من داده است و من سپاسگزاری نکرده و استفاده بیشتری نبردم. پدر و مادر و برادران و خواهرانم؛ لحظه ای از یاد خدا غافل نباشید، تا قلبتان از نور الهی روشن و منور باشد و در راه خدا و اسلام، کوشا باشید که هر چه بکوشید کم است. پدر و مادرم! قامتتان را بلند گیرید و ندای «الله اکبر، خمینی رهبر» سر دهید و فریاد شهیدان راه خدا را به مردم برسانید که همان پیروی کردن از دستورات خداوند و پیامبر و ائمه طاهرین و امام خمینی می باشد. پدرم و مادرم، هرگز بعد از فقدان من گریه و زاری نکنید و به جای گریه، طلب مغفرت کنید. برای طول عمر امام و به پیروزی رسیدن رزمندگان، تداوم و صدور انقلاب و قطع دست ابر قدرتها از سر این مملکت، دعا کنید. و این را بدانید که قرآن می فرماید: «انّا لله و انا الیه راجعون» (بقره/156) همه از طرف خدا آمدهایم و به سوی او بر میگردیم. پس چه بهتر که به طور سرفرازانه به سوی او برگردیم تا ازدستمان راضی و خشنود باشد. و باز قرآن می فرماید: «قل انَّ الموت الذی تَفرّون منه فإنّهُ مُلاقیکم» (جمعه/8). (به درستی مرگی که از دست او فرار میکنید شما را ملاقات میکند.) بالاخره هر جا که برویم، مرگ دنبالمان خواهد آمد و در برمان خواهد گرفت. همه چیز فانی و نابود شدنی است، مگر کسانی که در راه خدا حرکت میکنند، همانند پیامبران که بعد از 1400 سال هنوز نامشان بر سر زبانها است و به نظر می رسد که هنوز زندهاند، همچنین امامان (علیهم السلام) و علماء خدمتگذار اسلام. پدر و مادرم، میدانم که شما بعد از من تنها پاره جگرتان را از دست دادهاید، ولی اینرا باید بدانید که الان اسلام نیاز به خون من و امثال من دارد و اگر ما از اسلام- که مکتبمان است- دفاع و حراست نکنیم، پس چه کسی حراست کند. هر کسی که هر حرفی را میزند، در زمینه عمل هم باید عمل کند. ما فروع دین را قبول داریم و یکی از فروع دین جهاد است که باید به او عمل کنیم. پدران و مادران و برادران و خواهران! امیدوارم که همیشه عمل کردن به قرآن را، سرلوحه کارهایتان قرار دهید و یاد بگیرید و عمل کنید و به دیگران یاد بدهید تا جزء رستگاران قرار گیرید. پدر و مادر! بعد از شهادتم هر وقت به یاد فرزندتان محمد افتادید، یاد آن عزیزانی را بکنید که با اَرّه برقی بدنشان را قطعه قطعه کردند و در کردستان برادرانمان، به وسیله گروههای ضد انقلاب، سر بریده شدندو به یاد فرزندانی که در کردستان، به وسیله گروهکهای وابسته، پوست سرشان کنده و یاد دیگر برادرانی که در جبهه، به وسیله خمپاره بدنشان ذره ذره و پودر میشد، باشید. پدر و مادر! بعد از شهادتم اگر خداوند خواست که شهید بشوم، همچنان کوهی استوار باشید تا نزد پیامبران و ائمه وامامان -علیهم السلام- سرفراز باشید و مخصوصاً مادرم! صبر را پیشه کن تا در نزد حضرت فاطمه زهرا -سلام الله علیها- سرفرازتر باشی. پدران و مادران و برادران و خواهران؛ راه ما، راه حق است و راه حق نباید در او ترس و ناراحتی وجود داشته باشد. شما ببینید مادری که خودش فرزندش را آماده میکند برای جبهه، آیا از فرزندش سیر شده است؟ و یا آیا او را دوست ندارد؟ خیر، اینچنین نیست، بلکه راه او راه حق است و راه حق، شکست ندارد چرا که حرکت به سوی امامان است و حرکت امامان، حرکت به سوی پیامبران است و حرکت پیامبران، حرکت به سوی خدا است. در خاتمه چند نکته را متذکر می شوم: 1- اینجانب اگر شهید شدم، هر جا که پدرم صلاح دید، بدنم را به خاک بسپارید و اگر در شیخان قم خاک کند، بهتر است. 2- مقداری پول به حاج شیخ حیدر علی کریمی بدهکارم که حدود 950 تومان میشود، 450 تومان او زیر کتابهایم در قم، میباشد و بقیه اش را از شماره حسابی که در بانک علوی و یا در بانک دفتر تبلیغات دارم، بگیرید و به او بپردازید و احیاناً اگر زیادتر خواست، به او بپردازید و اگر کس دیگری ادعای طلب کاری کرد، به او بدهید. 3- کتابهایی را که دارم و کتابهای فارسی را در کتابخانه عسگران وقف کنید و کتابهای عربی را، یا در کتابخانههای قم، و یا در کتابخانه نجف آباد، وقف کنید و بقیه اساسیه را اگر کسی از طلاب لازم دارد، بدهید. 4- پدر و مادر به جای من از برادران و خواهرانم وتمام نزدیکان و خویشاوندان، طلب حلالیت کنید و مرا به بزرگی خودشان ببخشند واگر از دستم ناراحتی دیدهاند، عفوم کنند. در خاتمه همه شما را به خدای بزرگ می سپارم. خداوند به همه شما توفیق عبادت و بندگی عنایت فرماید و جز بندگان خالص خود قرار دهد. پروردگارا! به امام امت طول عمر عنایت فرما و هر چه زودتر رزمندگان را پیروز گردان. مرگ بر منافقان و از خدا بی خبران که قرآن درباره منافقان می فرمایند: «ان المنافقین فی الدَّرکِ الاسفل من النار»(نساء/145) و امام خمینی میفرماید: «منافقین از کفار بدترند.» ربَّنا اننا سَمعنا منادیا ینادی للاِیمان ان آمنوا بربکم فآمنّا ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفِّر عنّا سیئاتنا و توفنا مع الابرار»(آل عمران/193) پروردگارا! ما چون ندای منادی حق که خلق را به ایمان می خواند شنیدیم، اجابت کردیم. پروردگارا! از گناهانمان در گذر و زشتی کردار ما را بپوشان و هنگام جان سپردن، با نیکان محشورمان گردان. در ضمن از نزدیکان و خویشان می خواهم که بعد از من پدر و مادرم را دلداری بدهند. «والسلام علینا و علی عبادالله الصالحین والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»