طلبة شهید: رسول حاج اسماعیلی استان : اصفهان شهرستان: نجفآباد سخن از مردان الهی و آسمانی، بسی دشوار وسخت است که قلم، قاصر و لسان، الکن میباشد، اما ازباب وظیفه و ادای دین باید از ایثار و خودگذشتگی مردان الهی سخن به میان آورد تا برای آیندگان راه گشا باشد، این بار در وصف مردی ملکوتی، سخن آغاز میکنیم که نام مبارکش هم نام رسول مدنی، آن امین وحی الهی میباشد، آن رسولی که از طرف حضرت حق مأمور ابلاغ دین مقدس اسلام گردید تا بشریت را از جهالت به روشنایی، سیر دهد و او چنان کرد که بعد از قرنها انسانهایی آسمانی با درس آموختن از مکتب ناب محمدی طریق الی الله را بپیمایند. شهید «رسول حاج اسماعیلی» تولدش همزمان با مولود با برکت عالم، یعنی رسول اکرم بود، به همین میمنت نام رسول را برای او برگزیدند، از همان بدو تولد در خانوادهای مذهبی و متدین پرورش یافت و آموخت که باید همواره به دنبال حق بود، او آموخت که انسان اگر به تکامل برسد میتواند در محضر حضرت حق جل جلاله سربلند باشد، به این ترتیب از همان کودکی آموخت که در پی کسب رضایت خداوند خویش باشد. با ورود به دبستان، در این مرحله از زندگی نیز خوش درخشید و دوران ابتدایی را با موفقیت پشت سر نهاد و وارد مقطع راهنمایی شد و تا سال دوم راهنمایی درس خوانده و بعد به دنبال گم گشته خویش تصمیم گرفت پا به عرصه حوزه علمیه بگذارد و مدت یک سال در حوزه علمیه نجف آباد مشغول تحصیل گشت و بعد از آن برای رشد و تکمیل دروس، به حوزه ذوالفقار در اصفهان وارد شد و در این مدت در خودسازی نیز هیچ گونه اهمالی نداشت. به این ترتیب با آغاز جنگ تحمیلی، او نیز در کنار دیگر، طلاب جوان، بدون هیچ ادعایی با لباس خاکی بسیجی عازم میدانهای نبرد شد بسیجیانی که باید در وصف آنها گفت: پرخروش مثل اروند، پر غرور مثل دشت عباس، پیچیده مثل تنگه چزابه و لطیف مثل مخمل گل سرخ هستند. آری، او نیز عازم جبهه شد و چه خوب همرزمانش به یاد دارند که رسول همواره چشمانش به خاطر شوق لقاء الله بارانی بود و سرانجام به آرزوی دیرینهاش یعنی شهادت سرخ نائل گشت ومرگ سرخ را برماندن ذلتبار، ترجیح داد و نام خویش را با افتخار برای همیشه در تاریخ ایران ثبت نمود. آنان که دل از غیر تو پرداخته اند بی واهمه تا قلب سحر تاختهاند از چشمه خورشید وضو ساختهاند سجاده به روی آتش انداختهاند «روحش شاد و راهش پر رهرو باد .»