لشگر 14 امام حسین(ع) است و گردان یا زهرا، گروهان دوم، دسته دوم و عملیات کربلاى 4 در منطقه شلمچه، منطقه آتش و سرب و جایگاه شهیدان شاهد. محمدرضا با صلابتى چون کوه، با ایمانى به سختى صخره و عشقى به سان آتشفشان ایستاده است؛ اما مجاهدت ها و تلاش هاى خستگى ناپذیر او پایان مى یابد و آخرین صفحه کتاب زندگیش ورق مى خورد. اول آذر ماه شصت و پنج در بازگشت از ام الرصاص هدف تیر مستقیم دشمن قرار مى گیرد و آهنگ حیات براى او در ضربان تاریخ غروب مى کند.
محمدرضا قطبى در خانواده اى کارگر و زحمتکش دیده به جهان گشود. با فقر و رنج، دست و پنجه نرم کرد و با مشکلات و سختى ها زندگى را گذراند. به علت فقر، روزها در میدان امام(ره) دست فروشى مى کرد و شب ها درس مى خواند. بعد از اخذ دیپلم علاقه اش به معارف الهى او را به حوزه کشاند.
او مدت سه ماه در سپاه ایرانشهر در سیستان و بلوچستان به مردم محروم کمک کرد، در عملیات هاى خیبر، بدر، محرم، والفجر 2 و کربلاى 3 حضورى فعال داشت و در والفجر 2 در منطقه حاج عمران از ناحیه دو پا مجروح شد، به طورى که مدت دوازده روز در بین نیروهاى بعثى به صورت مخفیانه از علف هاى بیابان ارتزاق کرد تا خود را به نیروهاى خودى رساند. در کربلاى 3 ، سومین نفرى بود که پا به اسکله الامیه گذاشت و دشمن را به عقب راند.
فرازی از وصیت نامه:
...چه بهتر که با سرفرازى به آن دنیا هجرت کنیم که خدا هم خشنود باشد. اى مردم! مواظب باشید که مهره هاى فساد و ضد انقلابیون شما را از راهتان منحرف نکنند.