|
|
|
|||
ارمغان پیراهن
شاعر: منصور رضایی
مطلب بعدی »
چه شوری همراهی پیکرت بود پر از خون دل یار هم سنگرت بود تو را می شناسم از آن یک نشانی که بر جسم پاک چو گل پرپرت بود نسیم ارمغانی ز پیراهنت داشت که همراه با جسم جان پرورت بود پرستوی عاشق! کجا پر کشیدی؟ هوای کدامین هوا در سرت بود؟ تو معراج خون را چه دیدی برادر چه شوری به اسرای بال و پرت بود؟ دلم شد به همراه تابوت سرخت که بر دوش یاران نام اورت بود به قرآن به تو یادگاری نوشتیم که با مهر و تسبیح و انگشترت بود ز پیراهنت عطر قرآن بلند است که هنگام احرام خون در برت بود در آن قاب عکست که داری تبسم نشانی ز گل خنده ی باورت بود تو دریای شعر و شعور و غروری شهادت ولی شعر زیباترت بود به محشر مبادا که گویی به «منصور» برای شهیدان چه در دفترت بود منبع: کتاب همیشه های هنوز 2 |
|||||
|