مهدی سامع، اولین فرزند رحمت الله و ایراندخت همت، در 25 شهریور ماه سال 1341 در شهرستان شهرضا از استان اصفهان به دنیا آمد.
پدر قبل از تولد فرزندش در خواب دیده بود که پدر مرحوم او، نوید پسری را به نام مهدی به او می دهد. همین خواب سبب شد تا رحمت الله نام فرزندش را مهدی بگذارد.
او یک سال زودتر از معمول به مدرسه رفت . دبستان را در مدرسه ی دهخدا در شهرضا از سال 1346 تا 1351 خواند. مهدی دانش آموز درسخوانی بود و با دوستانش مهربان و با گذشت بود. رفتارش با خواهر و برادرانش بسیار خوب بود. به پدر و مادرش احترام زیادی می گذاشت و در کارها به آنها کمک می کرد. مهدی از 11 سالگی روزه هایش را می گرفت او دوران راهنمایی را در مدرسة شهید قدوسی(فعلی) از سال 1351 تا 1354 و دبیرستان را در مدرسه شهید راهنمایی (فعلی) شهرضا از سال 1354 تا 1358 خواند.
دوست داشت از یتیمان و مظلومان حمایت کند. در مأموریت هایی که در روستاهای مستضعف داشت، با بچه های کوچک فقیر مهربان بود و دست نوازش بر سرشان می کشید.
مدت 10 ماه در سپاه شهرضا بود و پس از آن به پادگان غدیر رفت و با طی دوره ی آموزشی در 18 سالگی از طریق سپاه پاسداران شهرضا به جبهه اعزام شد.
او درعملیات فرمانده کل قوا خمینی روح خدا مجروح شد . در عملیات طریق القدس- که به آزادی بستان ختم شد- فعالانه شرکت کرد و با توجه به مجروح شدنش حاضر نشد دوستان محاصره شده اش را تنها بگذارد و به عقب بیاید و تا آخر در کنار آنان ایستاد و نبرد کرد . در عملیات های چزابه و فتح المبین و رمضان شرکت کرد و در یکی از مراحل عملیات فتح المبین به تنهایی 200 مزدور دشمن را به اسارت گرفت.
مهدی با توجه به اینکه فرمانده بود در جمع خودش را مثل بقیه می دید. موقع غذا گرفتن آخرین نفری بود که غذا می گرفت چرا که مبادا یک نفر رزمنده بدون غذا بماند و حداکثر کارهای سخت را خودش انجام می داد و نگران حال همرزمان و زیردستان خودش بود.
با نزدیک شدن زمان عملیات محرم همه به اتفاق شاهد تغییراتی در رفتار و حالات مهدی بودند. روزها قرآن می خواند و به گذشته خودش فکر می کرد و شبها با خدای خودش راز و نیاز می کرد . مهدی در مرحله اول عملیات با موفقیت شرکت کرد . در مرحله ی دوم صبح قبل از عملیات هنگامی که برای نماز صبح بیدار شد، اعتراض کرد که چرا برای نماز شب او را بیدار نکرده اند. وقتی به او گفته شد: در شب مشغول شناسایی بوده، فردا شب نیز برای عملیات باید بیدار باشد لذا او را بیدار نکرده اند.مهدی با تاسف و اندوه فراوان آه سردی کشید و گفت: افسوس که شب آخر عمرم نماز شبم قضا شد.
چند ساعت قبل از عملیات دوباره شروع به تلاوت قرآن کرد. وقتی از او پرسیدند : مگر شما امروز قرآن نخوانده بودید؟ گفت: این مرتبه فرق می کند شاید، دیگر نتوانم قرآن بخوانم.
مهدی سامع پس از 26 ماه خدمت در جبهه و 3 بار مجروح شدن سرانجام در مرحله دوم عملیات محرم- که فرماندهی گردان یا مهدی تیپ 44 قمر بنی هاشم(ع) را عهده دار بود و در حالی که در محاصره تانک های دشمن بود- در صبحگاه 12 آبان ماه سال 1361 به شهادت رسید. او اولین شهید خانواده بود.
خوشحالم، خوشحال از راهی که انتخاب کردم، زیرا می دانم راهم راه رضای خدا و اسلام است. پس شهادت در این راه به جز سعادت ابدی نیست. ای مردم عزیز، من از شما می خواهم که امام را یاری کنید. به خصوص به اطاعت از ولایت فقیه اهمیت دهید و پیرو ولی امر باشید. همیشه قصد و اعمالتان فقط به خاطر خدا باشد و بدانید برای این انقلاب خونهای زیادی ریخته شده است . این خونها را پایمال نکنید و ای برادران بسیجی سعی کنید تمام اعمالتان برای رضای خدا باشد. همیشه هشیار باشید.