وصیتم را با نام ایزد یکتا شروع می کنم خدائی که همه را از هیچ و در میان تمامی مخلوقات انسانی آفرید همراه با شعور و آزادی و دو راه در جلوی او قرار داد یکی الی الله المسیر و آزادی و دیگری الی اسفل السافلین. خوشا به حال آنان که در میان امتحان، سختی ها ، شکنجه ها دوری از خانواده ها و جهاد و ... را با کمترین امکانات انتخاب کردند و هر لحظه از خدا هدایت خواستند و رضایت رهبرشان را با نفی مقام و ماده جلب کردند. خدایا شکر نعمتهای بیکرانی که به حق دادی و در زمانی خلقم کردی که رهبرش فرزند زهرا(س) است. و مرا که می رفتم در منجلاب فساد و نابودی، مصدوم شوم نجاتم دادی. خدایا شکرت که به من توفیق دادی که تمام عمرم را وقف خدمت در راه تو قرار دهم و باز توفیق دادی که در این مکان که هر وجب آن خون شهیدان ریخته شده بیایم.
ای خانواده های شهدا و ای رهروان شهداء آگاه باشید و لحظه ای بیندیشید که چرا فرزندانتان به جبهه رفتند و این همه رحمتی که شامل ملت مظلوم ایران شده برای چه بود؟ هر چه داریم مدیون رهبر عظیم الشأن و خون شهداء است نکند خدای ناکرده اهداف شهداء را غفلت کنید و ولی فقیه را تنها گذارید وظیفه خانواده های شهدا سنگین تر از همه است. برادر جان، خواهر عزیز، عزیزان شهید داده ، مردم غیور اگر خون جوانانمان برای اسلام و پاسداری از آن ریخته شده است پس باید به صلابت تمام و قدرت تمام به پاسداری همه جانبه آن اقدام کنیم.
برادرجان – خواهر عزیزم اگر تا دیروز کلام زیبا و پر محتوای « یا لبتنی کنت معکم فافوز معکم فوزاً عظیما» زیارت ائمه را تنها کلامی برای خوشی نفس و روحمان می خواندیم امروز محسن ها و احمدها وهزاران متعهد عزیز و گرانقدر در وجب به وجب این سرزمین آتش و خون ، تحقق عینی بخشیدند و به فوز عظیم رسیدند و اینک فوز عظیم حمایت از قرآن نه در داستانی تاریخی و در پس پرده ای هزار و چند صد ساله است که در چهل روز پیش ودیروز نیز با خون عزیزانی چون محسن و احمد و یاران آنان متحقق گشت. پس به هوش که سخن بی جا نگوئیم و به لاف و گزاف ادعا نکنیم
برادر،خواهر اگر در دیروز تاریخ حماسه آفرینی ابوالفضل العباس و حماسه های اسرار فرزند امام حسن مجتبی از عمو برای رفتن به جبهه امری تاریخی و با ناباوری ویا باوری نه چندان عینی تلقی می گشت، اینک اصرار عزیزانی چون محسن صالحی در رفتن به جبهه و شهادتی در کمتر 18 بهار از عمر، راه را بر هر توجیهی و هر مسامحه ای می بندد و اصولاً مگر می شود به خود دروغ گفت و مگر خدا فریب دادنی است؟ وخلاصه نکند آن همه شور و عشق بر اسلام و اسلام خواهی و آن همه خون و عزیز و آن همه صلابت و مردانگی را نه تنها احیاء و در پر خروش تر کردنش نکوشیم که خدای نکرده به خاموش نمودن آن اقدام نمائیم.
ای عزیز، خطاب اسلام قابل تفکیک نیست ، اسلام را بایستی با تمام ابعاد و همه زوایا در گوشه گوشه زندگی و لحظه لحظه حیات پیاده کرد. نمی شود به بهانه انقلابی بودن از اعتقادیات و اخلاقیات گذشت، چنانچه نمی شود به اینها بسنده کردکه بدون مبارزه و جهاد و حفظ انقلاب نیز فریبی بیش نیست . بکوشیم که کلاممان، اندیشه مان رفتارمان و خلاصه همه چیزو همه کارمان با ضوابط اسلام منطبق باشد که این است خواست شهداء و این است تداوم راه آنان و در پایان لحظه ای با خود بیندیشیم که برای چه آمده ایم و به کجا می رویم و در کجا هستیم و چه دادیم و چه از ما می خواهند و چرا این عزیزان بهترین لحظات عمر و جوانی خود را فدای یک لحظه در جبهه می کنند