الان که این وصیتنامه را می نویسم حدود 9 ماه است از جنگ بین کفر و اسلام می گذرد در این مدت من به انجام وظیفه ی خود که حفظ سنگر کلاس بود مشغول بودم امیدوارم مسئولیت خودم را انجام داده باشم و اگر آنطوری که باید انجام نداده ام خدایم مرا ببخشد. در این مدت 9 ماه شاهد آوردن شهدایی می شدیم و به حق که از بالاترین مقام پیش خداست ولی من از اینکه نمی توانستم لحظه ای در سنگر خون و شهادت آن صالحان خدا باشم احساس کوچکی می کردم و کوچکتر از آنان هم هستم چرا که آنان در راه خدا از همه چیز خود گذشتند حتی از جان خود و این از صفات امامان ماست تا اینکه سال تحصیلی به پایان رسید
آری انتظار من به سر رسید و موقع پیوستن به جندالله شد ولی خواهران و برادران از شما چه پنهان که موضوع دیگری مرا رنج می داد که چرا بهترین فرزندان اسلام در جبهه ها کشته شوند تا جلوی لشگر کفر را بگیرند مبادا که نیروی کفر در جامعه اسلامی رخنه کند و مسلمانان را از وظیفه ی اسلامی باز دارند و اسلام و جامعه اسلامی را به تباهی بکشد، آنوقت انگل هایی فرصت طلب از این گروهکهای منافق و ضد خلق وملی گرا که نوعی خود پرستی است محیط سالمی که بهای آن ریختن خون بسیاری از بهترین فرزندان اسلام است سوء استفاده کنید و بر ضد اسلام قیام کنند خدایا آنهایی که به هر طریقی می خواهند جلوی اسلام تو را بگیرند اگر قابل هدایتند هدایتشان کن و اگر نیستند خوار و نابودشان گردان
چیزی که من و تمام آنهایی که مثل من فکر می کنند را از نگرانی بیرون آورد آن وحدت شما امت اسلام بود که دیدیم چگونه در خط امام حرکت کردید و جلوی یاوه گویان را گرفتند و ثابت کردید که شخص پرست نیستید، اگر منتخب خودتان هم خواست خلاف اسلام قدم بردارد را می گیرد، آری شما ملت در صحنه هستید دیگر گول دام هایی را که در طول تاریخ اسلام برایمان گستردند نمی خورید و از دولت مردان غافل نمی شوید هر کجا که کمک خواستند همراه آنها هستید و هر جا اشتباه کردند به آنها گوشزد می کنید. انشاء الله که همیشه این طور خواهید بود