بیستم مهر ماه سال ۱۳۴۳ اسفندیار در روستای هونجان دیده به جهان گشود. او در خانواده ای دیندار و مذهبی که زندگی ساده و بی آلایشی داشتند، رشد کرد.
پدر کشاورز بود و مادر خانه دار. با آغاز دوره ی تحصیل وارد دبستان شد و تا دوم دبیرستان در محفل علم باقی ماند.
با شعله ور شدن خشم ملت مسلمان علیه حکومت مستبد به جرگه ی انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیمایی ها سهیم در براندازی ظلم شد. پس از پیروزی انقلاب با تشکیل کمیته های شهری و روستایی و عضویت در مدرسه ی عشق به فعالیت های انقلابی خود ادامه داد.
او که متانت و وقار عجین وجودش شده بود با رأفت و مهربانی برای اطرافیان دامن مهر می گستراند، و حضورش به جمع دوستان شادی می بخشید. وجود اسفندیار سرشار از عبودیت و بندگی بود. هرگز از دین و شریعت فاصله نگرفت و با برگزاری کلاس های عقیدتی در صدد آن بود که دیگران را هم بر سر این خوان میهمان کند.
با حمله ی دشمن به خاک میهنش، فرمانِ جهادِ امام در دفاع از مرز و بوم اسلامی به او عزمی راسخ بخشید و روانه ی سرزمین عشاق گردید.او که لباس مقدس سپاه برتن داشت در گردان های یا مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا زهرا۳ حماسه ها آفرید و سرانجام در حالی که فرمانده ی گروهان بود در خط پدافندی جزیره ی مجنون سر نازنینش هدف اصابت تیر قرار گرفت و در واپسین روزهای سال ۶۲ از عرصه ی تنگ دنیا رهایی یافت و جاویدالاثر شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
این وصیت نامهها انسان را مىلرزاند و بیدار مىکند. امام خمینى
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام خدمت امام عصر (عج) و نایب بر حقش امام خمینى.
در حال اعزام به خط مقدم هستم و شب حمله است حال و هوای خوبی است . همه برادرها در حال دعا و مشغول راز و نیاز با معشوق خود هستند.
انسان اگر کمى متوجه باشد و چشم دلش باز باشد احساس مىکند و حتى مىبیند که ملائک از آسمانها فوج فوج جهت شرکت در دعاى این عزیزان به زمین مىآیند . انسان مىبیند که آقا ابا عبدالله الحسین(ع) با فرزندش مهدى موعود(عج) در این مراسم با شکوه شرکت دارند من از اینکه مىخواهم در حمله شرکت کنم و در میان این عزیزان پاک و مخلص باشم خجالت مىکشم چرا که من چنین لیاقتى را در خود نمىیابم که در صف عزیزان خدا باشم و شهید بشوم.
من از آن هنگام که لباس مقدس پاسدارى را بر تن کردم و به جبهه آمدم از خدا خواستم که لیاقت شهادت را به من بدهد حال که این توفیق نصیبم شده است از امام زمان درخواست مىکنم که این خون ناقابل مرا بپذیرد .
خدایا مگر تو نگفتى که هر کس عاشق من شد من هم عاشق او مىشوم و هر کس را که عاشقش شدم پهلوى خود مىبرم پس من عاشقت شدم و آمدم در را باز کن مىدانم گنهکارم ولى مولاى ، من را به بزرگى خودت ببخش.
و اما پدرم : مىدانم فرزند خوبى برایت نبودم آنچه که تو از من انتظار داشتى نتوانستم برآورده کنم اما امیدوارم مرا ببخشى. امیدوارم اگر به شهادت رسیدم ناراحت نباشى. پدر جان امام عزیز مىفرماید: این جوانان مال پدر و مادر نیستند مال پیامبر و ائمه هستند.
پدرم در حالى که اسلام در این راه على ابن ابیطالب(ع) و حسین (ع) و سایر ائمه را داده است من چه هستم که از طرف من ناراحت باشى . آخر پدر جان مگر همین چهار سال امت اسلام شاهد از دست دادن بهترین یاران امام نبوده است. مگر بهشتى عزیز را که به قول امام به منزله یک ملت بود براى امت اسلام از دست ندادهایم. مگر رجایى و باهنر و مطهرى و چمران و هزارها مانند اینان به شهادت نرسیدند. آخر در برابر این انسان ها من چه هستم و امیدوارم پدر جان با رضایت کامل فرزندى از فرزندانت را در پیشگاه خدا قربانى نمایى و در برابر حضرت رسول اکرم (ص) و امام زمان(عج) و امام امت خمینى بت شکن روسفید باشى.
از مادرم مىخواهم که در شهادت من هیچ گریه و زارى نکنید .
از تمام برادرانم مىخواهم که مرا ببخشند و از شهادت من خوشحال باشند و از تمام اقوام و آشنایان مىخواهم مرا ببخشند و همه بدانند که من با کمال رضایت آزادانه در این راه قدم برمىدارم .
پدر و مادرم و برادران مىخواهم اگر من به شهادت رسیدم در مقابل دولت اسلامى و ملت فخر فروشى نکنند و بدانند که امانت که به آنها سپرده بود پس گرفت .
وصیتم به شما عزیزان و تمام آنان که صداى مرا مىشنوند این است که قدر امام عزیز و قدر این پیر جماران، این بت شکن تاریخ که دست ما راهیان ظلمت را گرفت و به صراط نور هدایت کرد بدانید. قدر این انقلاب و اسلام و این مملکت اسلامى را بدانید و در نماز و دعاها مخصوصاً نماز جمعه شرکت کنید. چون علت پیشرفت ما همین نمازها و دعاها و حالات معنوى است و اگر خداى ناکرده به این مسائل توجه نکنیم و انقلاب ما پیروز نشود ما نیز در شکست انقلاب مسئولیم و فرداى قیامت باید جوابگو باشیم.
در آخر من اگر شهید شدم حتما جسدم را در کنار قبر برادر عزیزم منوچهر شفاقى پور دفن کنید و در آخر از برادر عطاالله وزیرى خواهشمندم در موقع دفن نوحه سوى دیار عاشقان را برایم بخواند. خیلى ممنون.
والسلام
اسفندیار شاهمندى