شلمچه قطعه اى از کربلاست و شعبه اى از عاشورا. محل تموّج خون حسینیان است و مکانى براى شیدایى دل هاى عاشقان ... و کربلاى پنج فرصتى براى عروج خونین و عاشقانه شهید سلیمانى در سومین اعزام !
منصور هنگامى که «پرستو شدن» را بر«ارسطو شدن» برگزید تاب ماندن در این خاکدان را نداشت تا در بیست و چهارم دى ماه 65 به ملکوت پر کشید. به مدت دو سال و نیم ، از شنبه تا پنجشنبه را در حوزه اصفهان در محضر استادان فاضل، شاگردى و از خرمن معارف اهل بیت (ع) خوشه چینى مى کرد. پنجشنبه و جمعه ها به کار کشاورزى مى پرداخت تا با نان حلال خدا به خانواد ه اش کمک کند. سرانجام هم وظیفه الهى او و حال و هواى حماسى و معنوى جبهه ها منصور را به سوى دیار نور برد تا درکنار رزمندگان دفاع مقدس به مصاف کفتاران بعثى برود. این شهید بزرگوار داراى جلوه هاى اخلاقى و ابعاد معنوى از جمله تقیّد به نماز شب و آراستگى اخلاق بود؛ چنانکه همسرش مى گوید: «چهار ماه از ازدواجمان مى گذشت، آنقدر خوب بود که مشخص بود شهید مى شود و من مى دانستم شهید می شود.»
فرازی از وصیت نامه:
ما افتخار م ىکنیم که در راه خدا به خون آغشته شویم... هر کجا انسان برود مرگ به سراغش می آید، چه چیز بهتر که انسان در راه خدا کشته شود و به این مرگ هم افتخار کند.