شهید سعید جان نثارى، طلبه مدرسه علمیه صدر بازار، شش ماه در حوزه به تحصیل پرداخت و بر خوان گسترده معارف اهل بیت(ع) زانوى معرفت بر زمین زد که حال و هواى جبهه و جلوه هاى شهادت و مردانگى و ایثار رزمندگان اسلام، قرار را از او گرفت و چنین شد که قدم به جبهه نهاد و دو سال رزم و مجاهدت میان آتش و خون را تجربه کرد.
سعید در یگان دریایى لشکر 14 امام حسین(ع) خدمت مى کرد. او یک بار از ناحیه پا مجروح و پس از بهبود، بار دیگر براى کارى بزرگتر وارد جبهه هاى نور علیه ظلمت شد. آخرین بار، ورودش به خاک هاى گرم و خونرنگ سرزمین شلمچه در عملیات کربلاى 4 بود و راستى هم که کربلا بود!
سعید که همواره عطر و بوى شهادت دوستانش: خطیبى، کمال پور، رجب زاده، بهرامى، حقشناس،
کیان، عبدى و رضایى را استشمام مى کرد و بهره ها مى برد، آماده جان نثارى شد تا با خون خود وضوى عشق بگیرد؛ چرا که «نماز عشق، دو رکعت است که وضوى آن درست نیاید الا به خون !»
فرازی از وصیت نامه:
همیشه حرف حق را بگویید و تحمل کنید و نصیحت پذیر باشید، دروغگویى را از زبانتان بیرون کنید، رعایت تقوا را بکنید. هنگامى که در تنهایى و خلوت هستید بیندیشید و فکر کنید به وضع آخرت و مرگ.....