اراده الهى، او را به سوى حوزه و تحصيل معارف دينى هدايت كرد. در مدرسه ولى عصر(عج) خوانسار ثبت نام نمود و تا سطح 2 (مكاسب) ادامه داد تا نوبت جانفشانى اش فرا رسيد. از مادر اجازه گرفت و عازم ديار عاشقان و جبهه حق عليه باطل شد.
شهيد مسعود كامران در عمليات هاى فتح المبين، رمضان، والفجر مقدماتى، والفجر 2 و محرم شركت كرد. هر بار كه از جبهه بر مى گشت قسمتى از حديث قدسى «من طلبنى وجدنى و من وجدنى عرفنى … » را براى برادرش مى خواند. در آخرين مرخصى گفت: برادر! تا كجاى حديث خواندم و بقيه حديث را مى خواند «و من عشقته قتلته …» او رفت و چند روز بعد خبر شهادتش را آوردند. او به عنوان معاون گروهان در جنگ فعاليّت مى كرد. 24 ماه در عرصه جنگ مجاهدت نمود و از ناحيه پا مجروح گرديد. در عمليات والفجر 2 در حاج عمران (دربند) به شهادت رسيد كه جنازه سوخته اش را در گلزار شهداى خوانسار به خاك سپردند.
بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله القاصم الجبارین
والذنی امنو هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله اولئک هم الفائزون.
کسانی که ایمان اوردند به خدا و هجرت کردند و جهاد کردند و در راه خدا چه با مالهایشان و چه با جانهایشان بزرگترین مقام را در نزد خدا دارند از رستگارانند.
میان سنگرم و لحظههای آخر من، سلام من به تو ای سربلند مادر من.
مادر مگو که چه کسی خلعت شادی دوخت بر پسرم که دوخت خلعت شادی دست پاک رهبر من مادر مگو که حجله کجا بود و نوعروس که بود عروس اسلحهام بود و حجله سنگر من . مادر مگو دست چه کس نقل بر سر من ریخت که ریخت بارش رگبار مسلسل نقل بر سر من مادر مگو که ساقدوش پسرم که بود بیا و ببین دو ساقدوش خونین بدن افتادهاند در برم با سلام و درود به محضر حضرت حجت ابن الحسن العسگری (عج) و نائب بر حقش حضرت امام خمینی و با سلام خدمت مادر عزیز و مهربانم و به برادر عزیز و مسئولم و خواهران محبوبم چند مطلب را به عرض شما میرسانم اولا خدا را شکر میگویم که همیشه مرا در زندگی هدایت فرمودند و انچه را که مصلحت میدانسته در جلو راهم گذاشته و باز خدا را شکر میگویم که چنین لیاقتی به من عطا فرمودند که خود راه خود را بیاموزم و در این راه قدم گذارم و خدایا تو را شکر میگویم که آنچه را که من لیاقت آن را نداشتم (شهادت) را به من عطا فرمودی. اما بعد مادر عزیزم خدا را شکر گوی که چنین فرزندانی به تو داده که در راه اسلام قدم بردارند. مادرم من هیچ گاه لیاقت آن را ندارم که از زحماتی که برایم کشیدید تشکر کنم. مادرم به خدا قسم اگر من این راه را انتخاب کردم این راه کورکورانه نبود چون اگر کورکورانه بود یک یا دوبار که به جبهه میآمدم از جبهه سیر میشدم مادر عزیز به خدا من عاشق الله شدم و نمیدانم که چگونه دوستی خود را نسبت به معبودم ابراز کنم.
مادر میدانم که الان شما چه حالتی دارید اما چه کنم که معشوقم به من گفته بیا مادر عزیزم به حرف مردم گوش نکن به حرف این و آن گوش نکن ببین که چه میگویند. مادرم اگر خواستی برای من گریه کنی به یاد حسین گریه کن به یاد غریبی حسین گریه کن. برای علی اکبر و قاسم و علی اصغر گریه کن چون که فرزند تو راه حسین را انتخاب کرده اما خواهرانم مبادا شما در سوگ من گریه کنید که خدای ناکرده دشمن شاد شود همچون زینب استوار باشید و مانند زینب پیام خون برادرتان را به مردم برسانید و از شما مردم عزیز و شهید پرور میخواهم که همچون کوه در مقابل سختیها استوار باشید و همیشه به یاد خدا باشید که خدا پشتیبان شماست.
در پایان از مادر عزیزم تقاضا میکنم که برای من گریه نکنید و اگر هم خواستید گریه کنید به یاد علی اکبر حسین گریه کنید مادر شیر خود بر من حلال کنید و هر بدی که از من دیدهاید انشاالله مرا ببخشید و مادر درباره آن شخص که گفته بودید من از او گذشتم شما هم او را ببخشید از برادر عزیزم علی جان و از دو خواهر عزیزم میخواهم که هر خوبی یا بدی که از من دیدهاید انشاالله مرا حلال کنید.
وصیت بسیار مهمی دارم طبق وصیت نامه شهید حاج اسماعیل سعیدی، وصیت را میگویم کسانی که از اول انقلاب تا کنون چه در قاهره و چه در ریاض با این انقلاب به مبارزه برخاستند و یا منافقانه میخواهند خود را در این انقلاب جای بزنند هیچ راضی نیستم که در تشییع جنازه من یا در مجالس یادبود من شرکت کنند و اگر بخواهند شرکت کنند فردای قیامت جلوی آنها را خواهم گرفت و بازخواست میکنم.
حدود ده تومان به اقای محسن معرفت بدهکارم خواهش میکنم که به او بپردازید اگر کسانی هم از من پولی طلب دارند که من یادم نبود از خانوادهام مطالبه نمایند.
حدود یک سال نماز و 13 ماه روزه دارم که برایم نمازها را بخوانید و روزهها را از پول خودم بپردازید تا آنها را به جا آورند.
از استادان عزیز موسسه علمیه ولی عصر (عج) و رفقای طلبه مهربانم میخواهم که هر خوبی یا بدی از من دیدهاند مرا حلال کنند و مرا از دعا فراموش نکنند.
در پایان میخواهم اگر جنازه من به دست امد در گلستان شهدای خوانسار دفن نمایید تا من هم از معنویت آن شهیدان عزیز بهرهای برده باشم در پایان دعا به این بنده حقیر خدا یادتان نرود و دعای همیشگی را تکرار کنید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا.
ان الله مع الصابرین،
والسلام علی عبادهالله الصالحین.