مجاهد شهید سید مجید شهشهان در سال 1342 در خانواده ای مذهبی در اصفهان چشم به دنیا گشود . پس از سپری کردن دوران کودکی در سال 1348 پا به مدرسه گذاشت و شروع به خواندن درس نمود . چیزی که از همان ابتدا جلب نظر می کرد, هوش و استعداد سرشار او در فراگیری درسها بود بطوریکه مراحل دبستان و راهنمایی و دبیرستان را یکی پس از دیگری با نمرات عالی پشت سر گذاشت. وارد شدن او به دوران راهنمایی آغاز مرحله دیگری از زندگی وی بود, در این دوران بود که علاقه زیادی به آموختن مسائل اسلامی و شرکت در جلسات مذهبی و قرائت قرآن پیدا نمود و بخاطر همین نقش فعال بارها از طرف اولیاء و مدرسه مورد تشویق قرار گرفت. دراین مرحله بود که فطرت الهی او شکل گرفت و در همان ماههای اول نوجوانی راه نورانی خویش را انتخاب کرد .
پس از اتمام دوران راهنمایی در دبیرستان ادب مشغول به تحصیل گردید. در این دوران علاوه بر جدیت زیادی که در فراگیری دروس داشت با مطالعه کتابهای مختلف به شناخت اسلامی خود عمق می بخشید. همچنین علاقه زیادی به آموختن مسائل علمی داشت . همراه با آغاز اولین جرقه های انقلاب اسلامی محیط آماده این دبیرستان باعث گردید که پیش از همگانی شدن مبارزات ملت مسلمان بر علیه طاغوت , با همرزهایش در بیدار ساختن افکار عمومی بکوشد.
با دامنه دار شدن مبارزات در جو حکومت نظامی همراه با همه جان بر کفان انقلاب در تظاهرات و درگیریهای خیابانی با عمال رژیم شرکت فعال داشت. تا آنکه درخت انقلاب اسلامی با آبیاری خون شهدا به میوه نشست و در 22 بهمن 57 انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با شروع دوران سازندگی , وی علاوه برکوشش جدی در ادامه تحصیل در فعالیتهای انقلابی نیز شرکت می کرد بطوریکه موفق شد یکدوره کامل کمکهای اولیه را آموزش ببیند ودرفعالیتهای مذهبی در دبیرستان هم نقش خوبی داشت تا آنکه در سال 1360 موفق به گرفتن دیپلم طبیعی با معدل 12/19 گردید. بعلت بازنبودن دانشگاهها , در پی موقعیت مناسبی می گشت که بتواند خدمت خود را به اسلام و انقلاب اسلامی ادامه دهد. با توجه به آموزشی که دیده بود ابتدا برای کمک به مجروحین و مصدومین مدتی در اورژانس بیمارستان آیت اله کاشانی مشغول کار گردید. روح نا آرام و پرتلاطم او, وی را وادار نمود که وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شود. ابتدا در قسمت انتظامات شهری مشغول خدمت گردید و در این مدت کار وی پاسداری و گشت زنی در سطح شهربرای مقابله با حرکتهای مذبوحانه ضد انقلاب بود.نکته قابل توجه در این مدت که بر روی همرزهانش اثرات زیادی را گذاشته بود تقوا و معنویت خاص او بود که خود آنها می گفتند و در فرصتهای مختلف تا اونجا که می توانست در تقویت روحیه معنوی همرزهانش می کوشید.
سرانجام روح خداجو و عاشق وی اورا به محیط علم و عمل یعنی حوزه علمیه کشید. او بر آن شد که آموختن درس عشق و ایثار را درآنجا کامل گرداند. از این دوران می توان به عنوان سازنده ترین دوران عمر این شهید نام برد.در همین ماههای آخر بود که همراه با پیشرفت چشمگیری که در آموختن درس حوزه داشت عاشق وار به سرعت به سوی خدای خویش گام بر میداشت و روحیه دیگری پیدا کرده بود بطوریکه دوستان و استادش می گفتند: نشستن و صحبت کردن اوایشان رابه یادخدا می انداخت ود همین دوران کوتاه بودکه با محبت وعلاقه ای که به اهلبیت و ائمه معصومین(ع) بالاخص امام زمان (عج) داشت و با نیایشهای شبانه و قوی کردن رابطه خود با خدا ره صد ساله را به یک شب پیمود. با قطع شدن وابستگی ها و علاقه های مادی ازروح بزرگ این شهید و طلبه فداکار قرآن و اسلام و عشق به مجاهده و شهادت اورا به جبهه های نبرد حق برعلیه باطل کشاند. در اسفندماه 1360 بود که همراه با گروهی از طلاب حوزه علمیه اصفهان به جبهه رفت ودر تیپ امام حسین قرار گرفت. همراه با شروع عملیات فتح المبین با رمز مقدس یازهرا در جبهه عین خوش روز اول فروردین 61 با دیگر مجاهدین اسلام به صدامیان یورش بردند و پیروزیهای بزرگی بدست آوردند و در صبحگاه دوم فروردین ماه 1361 با شروع حمله در حالی که 18 سال از عمرش می گذشت عاشقانه به لقای محبوب شتافت. در آن روز صبح بود که با اصابت ترکش خمپاره به پشت گردن وی در حالیکه لبخندی از رسیدن به وعده ها ونعمت های الهی بود برلب داشت به شهادت رسید و به دیدارجدبزرگش امام حسین(ع) شتافت تا به تاریخ بگوید که تنها علی اکبر 18 ساله امام حسین نبود که نهضت حسین را یاری کرد بلکه این عاشقان حسین هستند که در هر زمان به ندای مظلومانه پسر پیامبر (ص) لبیک می گویند.
برماست که با سرمشق گرفتن از این الگوی تقوا و مجاهدات یعنی شهدای عزیزمان راه خونین آنان را تداوم بخشیم.
والسلام
فرازی از وصیت نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
پدر و مادر عزیزم با سپاسگذاری از زحماتی که تا کنون برایم کشیده اید که امیدوارم خداوند به شما اجر جلیل عنایت فرماید. از اینکه رفتن من موجب ناراحتی شما شده است پوزش می طلبم ولی همگی باید بدانیم که مرگ حق است و اگر ما به سراغ او نرویم او به سراغ ما می آید و از شما می خواهم که بی صبری نکنید و بدانید که مصائب وارده بر حضرت اباعبدالله (ع) قابل مقایسه با مصیبت شما نیست. مختصر کتابهایی که دارم به آقا مجتبی واگذار می کنم و از شما می خواهم نماز و روزه برایم بگیرید . در خاتمه از تمام دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم و از همه می خواهم برای تعجیل در فرج امام مهدی (ع) دعا کرده و امام عزیر را تا آخرین نفس دست از یاریش برندارند.