«دنیا با تجملاتش مى گذرد، تنها چیزى که مى ماند، خداست. هدفى خیلى مهم مرا به طرف خودش مى کشاند. موقع امتحان فرا رسیده، نه تنها براى من بلکه براى تو هم امتحان است. خدا نکند در این امتحان شکست بخوریم...»
آرى! جملات نامه به همسرش نشان مى دهد عشق، کربلایى است و عاشقى، نینوایى! و البته
چند ماه بعد هم شهادت و رهایى! از همان دوره هاى تحصیلى سرى پر شور داشت؛ از پاره کردن
عکس هاى شاه تا شرکت در راهپیمایى ها و رفتن به جبهه. آموزشش در پادگان غدیر بود و عزمش
جزم جبهه.
در عملیات فتح المبین، بیت المقدس، محرم، والفجر مقدماتى و والفجر 2 حماسه ها آفرید. آنها که در تنگه چزابه بوده اند و آتش دشمن را دیده اند، حماسه مردانى مانند شهید غلامى را مى دانند.
سفارشش براى سر زدن به خانواده شهدا بود و اخلاقش هم دوست داشتنى.
... و سر انجام در عملیات والفجر 2 شربت شهادت نوشید. پیکر مطهرش پنج ماه زیر گلوله هاى دشمنان بعثى ماند تا همرزمانش آن را به پشت جبهه انتقال دادند.
فرازی از وصیت نامه:
شهادت شربتى است که هرکس توان آن را ندارد که بنوشد مگر اینکه خود را از تمام قید و بندهاى ظاهرى رها کند.