شهید حسن فرزین در اردیبهشت ماه 1338 در شهر اصفهان، درخانواده ای متدین و مذهبی و در دامن پدر و مادری پاک تولد یافت. از همان آغاز زندگی به آغوش ابتلاها و پیراسته شدن ها فرو رفت و با رنج و سختی ها دست به گریبان شد. گویا خداوند اراده کرده بود که این بنده پاک خویش را از همان آغاز زندگی بدین گونه آماده تزکیه و تعالی و عروج نماید. شش ساله بود که وارد عرصه علم و دانش، یعنی دبستان شد.
توانایی نوشتن و سخن گفتن روز به روز در او نمایان تر می شد . به طوری که در سن 14 سالگی در خانه یکی از همسایگان که روضه می گرفتند، حسن بالای منبر می رفت و برای مردم سخن رانی می کرد در اواخر دوره دبستان به داستان نویسی برای کودکان پرداخت. در این رابطه داستان کودک سیاه را می توان از آثار او نام برد.
عاقبت وارد دبیرستان شد. از همان اوایل دبیرستان حسن وارد جریانات سیاسی شد و در کنار تحصیلات دبیرستان هی چگاه از مطالعه کتا بهای اعتقادی و مذهبی غافل نبود. هم زمان با تحصیل در دبیرستان در مسجد محل به فعالیت های تبلیغی و ارشادی و آموزش مشغول بود و از آن جا که مساجد بهترین سنگر برای مبارزه با رژیم جور و ستم شاهنشاهی بود، حسن از نیروهای انقلابی و برجسته مسجد شمرده م یشد و در این مسیر از مباحث درس برادرانی چون شهید علی اکبر اژه ای و شهید جعفرزاده استفاده می کرد و به علت نبوغ و استعداد عجیبی که داشت، زودتر و بهتر از سایر اعضای جلسات، درس قرآن و اخلاق و عبادت را آموخت. پس از دوران دبیرستان، گام در محیطی وسیع تر گذاشت و وارد دانشگاه شد و در رشته اقتصاد دانشگاه مشغول به تحصیل شد.
در دوران انقلاب، شهید حسن فرزین در پخش کتاب و اعلامیه و نوار نقش بسزایی داشت و در تظاهرات و راهپیمایی ها به طور فعال شرکت می کرد، به طوری که چند بار تا چند قدمی مرگ پیش رفت، ولی صلاح خدا این نبود که در آن هنگام شهید شود.
بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، حسن با توجه به شناخت و آگاهی و دقتی که در مسائل داشت، شروع به افشای منافقان کرد. سال 59 موقع انتخابات مجلس بود که حسن با چند تن از یارانش به استان فارس رفتند و در آنجا مأمور نظارت بر صندوق رأی در منطقه یاسوج شد.ازآنجا که حسن دارای روحیه ضد فئودالی و ضد خوانین بو د، به مبارزه با خان های منطقه که همواره مردم را فریب می دادند و بر آنها حکومت م یکردند، پرداخت.
حسن با چند تن دیگر از یارانش تشکیلات دانشجویان مسلمان پیرو خط امام دانشکده اقتصاد را پایه گذاری کرد. او مثل سدی بود در برابر گروهک های درون دانشکده . پس از تعطیلی دانشگاه، حسن به تهران مهاجرت کرد و حدود یک سال در مدارس جنوب شهر تهران به تدریس پرداخت.
شهید حسن فرزین هرگز نمی توانست توقف کند. هدف و آرمان خدایی، او را از سنگری به سنگر دیگر فرا م یخواند و بالأخره او قم را برگزید. او قم، پایگاه شعار و شعور، سنگر علم و عمل و جایگاه عالمان راستین اسلام را انتخاب کرد. به حوزه آمد تا عمق اندیشه خویش را با معارف قرآن و فرهنگ اسلامی صیقل دهد و جلایی دیگر بخشد . او در قم علاوه بر کار و مطالعه، به فکر انقلاب فرهنگی و اصلاح وضعیت افتاد و پس از این اقدامات فرهنگی به جبهه عزیمت کرد و در عملیات فتح المبین به درجه رفیع شهادت نایل شد. روحش شاد.
فرازی از وصیت نامه:
این اندیشیدن ما و تفکر ما بود که جامع هاى را که روزى از نظر سیاسى و فرهنگى و اقتصادى مسخ شده بود موفق کرد زنگارهاى شرک و جاهلیت و ارز شهاى مادى و ضد توحید را از خود دور کند و به مثابه مردان پولادین شود.
از برادران و دوستان خواهشمند است برای اینجانب حسن فرزین این کارها را انجام دهند.
1ـ نماز قضا خواندن .
2ـ نماز قضای مسافر و آیات خواندن .
3ـ روزه قضا گرفتن.
4ـ حلالیت طلبیدن از خویشان، دوستان و نزدیکان .
5ـ دادن رد مظالم .
با تشکر فراوان اجرکم من الله
بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر، ان الانسان لفی خسر، الا الذین امنوا و عملوا صالحات و تواصوا بالحق و تواصوا باصبر.
از پدر و مادر عزیزم کمال تشکر و امتنان را دارم که در این 22 سالی که از عمر من گذشت برای من زحمات و مشقات زیادی کشیدند،مادر عزیزم که در کودکی من چه شب هایی که اصلا خواب به چشم نداشت. و پدر عزیزم که در سردی زمستان و گرمی تابستان برای یافتن معاش برای ما استراحتی نداشت و رنج سرما و گرما را برای بهبودی زندگی ما به جان می خرید.
با کمال تشکر از برادران عزیزم و خواهران عزیزم که من همیشه و همه جا در زندگی خودم به یاد آنها بودم و محبت های آنها را همیشه با چشم دل می دیدم امیدوارم که از بدی های من در حق شما کردم بگذرید و مرا بواسطه نیکی های خود ببخشید و برای من از خدا طلب آمرزش و غفران و رحمت کنید، خواهشی که از شما دارم مقداری نماز قضا و روزه قضا تا آنجایی که استطاعت دارید برای من انجام بدهید و برای من از خدا طلب آمرزش کنید. امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی معاصی و نافرمانی های مرا از دریای بیکران رحمتش ببخشد.
از قول من از همه ی دوستانم که شما می شناسید و از خاله ها، شوهرخاله ها، زن دایی ها،عمه ها، و شوهر عمه ها و فرزندان آنها و همه ی افراد فامیل حلالیت بطلبید، شاید روزی به جهل، از روی خطا بدی در حق آنها نموده باشم که امیدوارم آنها نیز مرا بخشیده و خداوند تبارک و تعالی اگر در این مورد نیز خطایی انجام داده ام مرا ببخشد.
امیدوارم در طی نمودن راه اسلام و گام برداشتن در جهت مسیر انبیاء و امامان تشیع موفق باشید انشاءالله.
« و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته »
دستورات اخلاقی شهید برای خودش
1ـ به هیچ وجهی دروغ نگویم.
2ـ غیبت نکنم.
3ـ خبری را تا درباره آن مطمئن نشده ام و علم پیدا نکرده ام شایع نکنم.
4ـ در کارها با اهل آن مشورت نمایم.
5ـ نمازها را به موقع بخوانم.