مجید در سال 1340 در نجف آباد متولد شد. از کودکی از ضریب هوشی بالایی برخوردار بود. با مسجد و نماز انس داشت و در قبل از انقلاب و در زلزله طبس نزدیک به 4 ماه به کمک آنها شتافت و امدادگری کرد.
با آغاز پیروزی انقلاب اسلامی به کمک جهاد سازندگی برای آبادی روستاها شتافت. مدتی نیز با سپاه پاسداران همکاری داشت و در روزهای اول انقلاب به کردستان رفت.پس از شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت و در اکثر عملیاتهای بزرگی چون : عملیات فرمانده کل قوا ، ثامن الائمه ، طریق القدس ، تنگه چزابه ، فتح المبین ، بیت المقدس ، رمضان و والفجرهای مقدماتی ، 1 ، 2 و 4 ، خیبر ، بدر ، قادر و کربلای 1 و 4 و 5 حضور داشت. در اوایل جنگ در منطقه فیاضیه یک چشمش را از دست داد. در چزابه نیز از ناحیه شکم مجروح شد. پس از ان در فتح المبین با نیروهایش به توپخانه دشمن حمله کرد و ان را به تصرف درآورد. در فتح خرمشهر به عنوان فرمانده گردان خط شکن انجام وظیفه کرد و در عملیات محرم نیز فرماندهی محور را بر عهده داشت. در والفجر مقدماتی جانشین طرح و عملیات سپاه هفتم شد که در حین شناسایی مجروح گردید. در والفجر 2 فرمانده محور بود و با اولین نیروهای انتقالی توسط هلیکوپتر به پشت کمین دشمن فرود آمدند که در این عملیات نیز ترکشی به سرش اصابت کرد. در والفجر 4 نیز مسئول یکی از سخت ترین محورها بود که برای انتقال مجروحین تقاضای هلیکوپتر کرد و خود نیز به همراه آنها می رفت.
در عملیات خیبر گردان او یکی از مقاوم ترین گردان ها در مقابله با پاتک های دشمن بشمار می آمد.
در عملیات بدر سردار کبیرزاده ، مسئول نیروهای غواص بود. در منطقه اشنویه در عملیات قادر به عنوان مسئول محور وارد عمل شد. مجید پس از والفجر 8 به لشگر 25 کربلا انتقال یافت و در سمت جانشین طرح و عملیات به انجام وظیفه پرداخت. وی همچنین فرماندهی تیپ 4 را در عملیات های کربلای 4 و 5 بر عهده داشت و با این مسئولیت در تاریخ 19/10/65 به جمع شهیدان پیوست.
بسمه تعالى
الهى اى کرم اى رحیم اى بخشندهىمهربان ما را ببخش ،از سرگناهانى که باعث مى شود از تو دور شویم رحمت تو بر ما نازل نشود و از انسانیت دور شویم درگذر بار خدایا در این خلوت در این مکان که یک ذره از وجود هستى توست توفیق و توان گفتن و نوشتن به من دادى گرچه میدانم لایق و شایسته ى این همه برکات تو نیستم اگر از خود بگویم ترس گناه دارم ولى آنچه مى دانم با تو گویم که از سر تقصیرات من درگذر بار خدایا حال که توفیق این همه برکات را دادى توفیق حضور من ناقابل را در صف جنودت دادى حضور در میان خالصانت در میان مومنانت در میان سنگرهاى عبودیت را دادى نورى به جبهه ى حق دادى جلائى به قلوب عاشقانت دادى دلما نیز مشتاق است عاشق نورانیت توست و در آن حال که شهیدان بر جبروت و کبریایى تو و جلال تو نظر مى افتند کاش آیا خدایا ما توفیق این نظر و این توجه ایثار را در راه تو را داریم از رحمت تو دور نیست اما هر چه هست هر اشکالى هست از ماست هر ناسپاسى است از ماست بار خدایا هدف شهادت در راه تو نیست هدف خدمت در راه تو تا نثار جان است ما که چیزى دیگر که نداریم در راه تو نثار کنیم این وجود خویش را اگر قبول بنمایى مىدهیم خدایا چندین بار مرا مصلحت خود بود از شهادت در راه خودت باز داشتى خدایا توفیق آن مىخواهیم که در راه تو شهید شویم خدایا زرو ذیور دنیا زیاد است اما دنیایى که در نهایت آن به عشق و عاشقان تو نیفزاید چه حاصل خدایا اگر ما قابل راه تو شدیم ما را با اخلاص و نیت پاک از این دنیا ببر خدایا در دم آخرکلمهى الله اکبر و لا اله الا الله و محمد رسول الله را بر زبان ما بران و اما به پدر و مادر عزیزم آنهائى که مرا براى اسلام تا به این حد رسانند زحمات زیاد شما را که نمى توانیم جبران کنیم اما خداوند خود وعده داده است که جبران کند و اما همسر خودم که تو آرزوى زندگانى خوب داشتى و دارى زندگى اگر در پرتو اسلام نباشد که ارزش ندارد و ما با یاد خدا دست در دست هم گذاشتیم و با یاد خدا هم از هم دور شدیم بدان که سرافرازى زندگى کردن در پناه و گرو خون شهدا است و اصلا اگر رفتم چرا که درست بوده است ناراحت نباش شما سندهاى تاریخ هستید که خوار چشم دشمنان امین باشید صبور باشید درست کردار باشید آنطورى که اسلام گفته است زندگى کنید که ضرر با کافران است به برادران و خواهرانم هم سفارش مى کنم که تقواو راه حق پیشه کنید که خالصان راه خدا در پیش شما هستند.