شهید حسن پهلوان در سال 1340 در خانواده ای مذهبی در شهر میمه اصفهان چشم به جهان گشود. او در سال های اولیه در دبیرستان مانند هر محصلی به تحصیل می پرداخت و اوقات بیکاری را نیز در کارهای روزمره به پدرش یاری می داد. او هم گام با سیل خروشان جمعیت ، بدون وقفه در تمام تظاهرات ضد رژیم در شهرستان ها و شهرستان خود شرکت می کرد.
شهید پهلوان از استعداد و ذوقی خاص برخوردار بود و به همین دلیل در دانشگاه اصفهان پذیرفته شد و برای خدمت به مردم محروم و مستضعف جامعه خود در دانشکده پزشکی مشغول به تحصیل شد. او در انجمن اسلامی دانشگاه فعالیت های اسلامی خود را ادامه داد. حسن در جریان انقلاب فرهنگی نیز فعالانه شرکت کرد و در راستای تحقق آن تلاش زیادی نمود . پس از تعطیل شدن دانشگاه، شهید پهلوان که بیشتر مرد عمل بود، با روحیه عملیاتی که از فرهنگ اسلامی جامعه انقلابی کسب کرده بود، وارد جمع خونین کفنان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصفهان شد و پس از کسب آموزش به کردستان اعزام گردید . در آنجا در مبارزه با کفار و منافقان داخلی زخمی شد و به اصفهان بازگشت. پس از بهبودی دوباره مصرانه تقاضای اعزام به جبهه های جنوب را نمود و علی رغم مخالفت شدید مأموریت یافت و به مدت 6 ماه در جبهه های جنوب جنگید. ورد کلام او همواره این بود: مأموریت ما تا پایان جنگ است و پس از آن، برای آزادی قدس عزیز عازم لبنان خواهم شد.
او در حمله های بستان، چزابه و نبردهای پیروزی آفرین فتح المبین و بیت المقدس شرکت داشت و در آخرین حمله روز 17/12/61 که با رمز " یا علی ابن ابی طالب" آغاز شده بود، فرقش همچون مولایش علی شکافت و شهادت را که آرزوی دیرین وی بود عاشقانه و خالصانه و آرام در آغوش گرفت.
فرازی از وصیت نامه
چهره های مظلومانه و نورانی بچه های شانزده ،هفده ساله بسیجی تجلی مظلومیت امت مسلمان ایران و نیز گواهی است بر گذشت و شهید پروری این امت بی نظیر.
خدایا در اینکه مرا توانای سپاس از نعمت ها و الطافی که در قم کردی نیست شکی ندارم بلکه حتی توانایی یادآوری و سپاس با زبان رات نیز ندارم
خدایا ترا سپاس گویم که در این زمان و مکان قرارم دادی که با دوستی نبیت و اهل بیتش بزرگم چگونه سپاست گویم که در پرتگاه گرایش به گروه های فریبنده حفظم کردی و در خانواده ای بزرگم کردی که رزق من از عرق جبین پدر و سس قلب دردناک مادرم بدست آمده .
خدایا! چگونه سپاست گویم که در پرتگاه گرایش به گروهک های فریبنده محارب حفظم کردی . چگونه سپاست گویم که در خانواده ای بزرگم کردی که رزق او از عرق های جبین پدر و تپش قلب دردناک مادرم به دست آمد. از برادران عزیزم می خواهم به هر صورتی که هست ، سری به جبهه ها بزنند تا به بزرگواری امام و امت پی ببرند ؛ و از دوستان، برادران و خویشانم می خواهم که خیلی مواظب باشند در این ترفندها نلغزند و ثابت قدم پشت سر امام و در خط امام حرکت کنند. در تهذیبشان بکوشند و مانند من عمرشان هدر نرود که قابل برگشت نیست .مساجد را که به قول امام سنگر است، به یاد رزمندگان در سنگرها پر کنند و فرزندانی مقدس و رزمنده پرورش دهند.
بسمه تعالی
وظیفه من رفتن به جبهه و وظیفه مادر من ماندن در پشت جبهه و صبر کردن است چرا که نباید عاطفه خانوادگی و حب مادری باعث ترک یکی از فروع دین یعنی جهاد بشود.
این آخرین کلام شهید حسن پهلوان است که با خون نگاشته شده است.
حسن شهید در ادامه وصیت می کند بر شماست تلاش برای چنگ زدن به حبل الله و بر شماست دعا برای تداوم این نعمت (انقلاب اسلامی) و رهبری از سلاله پاک رسول الله و بر شماست استقامت و پایداری در جهاد با کفار و منافقانی که متحداً بر علیه اسلام عزیز و ملت مظلوم ما دست به هر گونه توطئه و یورش و هجوم ناجوانمردانه و نابرابری زده اند.
شهید در مورد بیداری اسلامی جهانی سالها قبل از قیام فراگیر ملتهای اسلام و ساقط کردن دیکتاتورهای نوکر آمریکا و اسرائیل می نویسد: حالا به فضل و یاری خدا انقلاب اسلامی طلوع جدید و حیات نوینی به حقیقت به ما ارزانی داشته و همه ملتهای مسلمان و مستضعف از پرتو این انقلاب درخشان بهره جسته و به پا خاسته یا در حال قیام کردن هستند. برماست یاری دین خدا که ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم
شهید برای بیداری بیشتر خود ما می گوید:
اول از همه ما باید از فراموشی درآمده و قدری تفکر کنیم و ببینیم در چه اجتماعی و محیطی زندگی می کردیم و تحت حاکمیت چه دولی بودیم و ای وای که فکر کردن در این مورد انسان را دیوانه می کند تفکر در نادانیها و جهل گذشته عرق شرم بر پیشانی جاری می کند وقتی فکر می کنیم و می بینیم که با وجود نعمتهای پاک الهی آنها را به صورت کثیفی در آورده و در منجلاب در حال غرق شدن بودیم قلبها می سوزد نفسها در گلو بسته می شود و اگر اطراف خالی، و انسان در حال خلوت باشد گریه ای با صدای سوزناک و مظلومانه و در عین حال آرام بخش روح و با یک تصمیم مقدس سر می دهد. در آن حال، حال توبه و پشیمانی باید تصمیم قاطع گرفت …
و این است درد شهید پهلوان از دردی که از عمق جان آن را فریاد می کند و از نعمت انقلاب اسلامی که باید قدر آن را بدانیم. شهید پهلوان انس بسیاری با قرآن و دعا داشت و همواره از آن استمداد می طلبید.
ذکرش قرآن و دعا بود و از میان دعاها دعای کمیل را زیاد زیر لب زمزمه می کرد. شاید به این خاطر بود که امام خمینی«ره» از جمله دعاهایی را که سفارش به خواندن و توجه به آن می کند همین دعای کمیل است.
شهید پهلوان در آخرین روز حیاتش در یادداشتی چنین می نویسد: الان ساعت ۵/۵ است و قرار است شب رزمندگان به سوی متجاوزان حمله ور شوند و خاک اسلام را از دست کافرانی مانند بعثیان پاک سازند که ان شاء الله به یاری خداوند و فرماندهی آقا امام زمان(عج) پیروز و بعد از آن کشورهای اسلامی را متوجه قدرت اسلام و از خواب غفلت بیدار نمایند. ان شاء الله تعالی