در سال 1339 دیده به جهان گشود. در هفت سالگی پدر را از دست می دهد. تا کلاس هفتم روزانه درس می خواند. سال هشتم را به دلیل مشکلات فراوان بطور شبانه درس می خواند و بعد ادامه تحصیل نمی دهد.
شهید شیرازی از همان کودکی بسیار مهربان و نسبت به دیگران رئوف و بخشنده بود و از اموالش بین دیگران تقسیم می کرد. از نظر فعالیتهای اسلامی بسیار کوشا بود. نماز اول وقتش ترک نمی شد و در روزه بسیار کوشا بود. سال 56 بدون اطلاع مادر به شیراز سفر می کند و فعالیتهای سیاسی اش از همان سال آغاز می شود. بعد هم برای مادر نامه می نویسد جهت عرض عذر خواهی. مادر هم جواب نامه را می فرستد ولی دیگر خبری نمی شود. مادر آشفته و نگران به شیراز سفر می کند و در آنجا با خبر می شود که حسن شیرازی در 5 رمضان 1357 به هنگام جوش دادن داربست فلزی مسجد نو شیراز جهت مستمعین (بعد از راهپیمایی) مورد اصابت مسلسل قرار می گیرد و به درجه رفیع شهادت نائل می آید. صورت شهید مشخص نبوده و مادر به سختی او را می شناسد یک دستش هم قطع شده بوده است. مادر شهید بعد از مدتی خبر شهادت فرزندش را با پرداخت هزینه ای در روزنامه ای منتشر می کند.
کافران و از خدا بیخبران گمان نکنند آنان که در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی می خورند.
اینجانب حسن شیرازی نقاش ساختمان بعد از آنکه اقرار و اعتراف به خداوند یکتا و نبوت خاتم الانبیاء و اینکه بعد از حضرت محمد (ص) پیغمبری نیست و اینکه بعد از نبی اکرم ، دوازده نفر خلیفه و جانشین حضرت می باشند که اولی آنها مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی (ع) و آخر آنها ولی عصر ارواح العالمین حضرت مهدی (ع) می باشند و اینکه در زمان غیبت کبری حضرتش نواب و مراجع تقلید صاحب اختیار مردم هستند که الان صاحب تام الاختیار حضرت امام خمینی می باشد و اینکه اینجانب با اعتقاد کامل به ولایت فقیه معتقد می باشم.
اینجانب به ملت شهیدپرور ایران توصیه می کنم همان طوریکه آرزو می کردیم ای کاش ما در زمان امام حسین (ع) بودیم و در صحنه جنگ با او شرکت می کردیم الان وقت آن است که با امام زمانتان خمینی بت شکن یاری کنید و از حریم اسلام عزیز دفاع نمایید. اسلام پیروز است ، ضد دین نابود است. خواهش می کنم مرا در تکیه شهدای رهنان به خاک بسپارید