حسین در مرداد ماه سال 1345 در روستای اسفرجان پا به عرصه وجود نهاد. وی از ابتدای کودکی طعم فقر و تنگدستی را در زندگی احساس می کرد. ولی دارای استعداد خوبی بود . پدرش او را درسن 6 سالگی به مدرسه فرستاد و پس از مدتی او توانست قلبش را با نور قرآن روشن کند و زبان را به تلاوت قرآن باز کند.و از آنجایی که وضعیت زندگی او از نظر رفاهی در سطح پایینی بود بعد از 7 سال تحصیل ترک تحصیل کرد و جهت کمک به خانواده و امرار معاش مشغول به کارگری شد.
وی که دوران رشد اصلی اش همراه با پیروزی انقلاب اسلامی بود. با شروع جنگ تحمیلی به خیل رزمندگان اسلام پیوست و با پیوستن به سپاه پاسداران جهت خدمت سربازی در تاریخ 22/5/1364 برای آمزش نظامی به پادگان غدیر اصفهان اعزام گردید بعد از مدت آمزشی به جبهه رفت تا جای خالی یارانش را پر کند
در طول مدتی که در جبهه بود دوبار به مرخصی آمد تا اینکه در عملیات والفجر 8 در سپیده دم 1/12/1364 به درجه رفیع شهادت که آرزوی اخرویش بود نایل آمد و زندگی پر رنج و مشقتش به پایان رسید و زندگی جدیدی را در کنار شهدای کربلا و دیگر شهیدان انقلاب شروع کرد.
فرازهایی از وصیت نامه شهید حسین دهقانی
آنکس که تورا شناخت خود را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
به نام آنکه بودم و نبودم و زیستن و مرگم و هستی و نیستم از برای رضای اوست و با ردود و سلام خدمت یگانه منجی عالم بشریت حضرت امام زمان (عج) و نایب برحقش امام خمینی و با درود و سلام خدمت کلیه بزرگواران مخصوصاٌ امام حسین (ع) سالار شهیدان که به ما درس ایثار و از خود گذشتگی در راه دین را به پیروان راهش آموخت.
و با درود و سلام خدمت خانواده گرامیم باری حال که این وصیت نانمه را می نویسم چند ساعتی دیگر به رفتن به خط مقدم و پیکار در راه دین خدا اماده می شوم از خداوند باری تعالی خواهانم که به کلیه لشکر اسلام چنان نیرویی عطا کند تا بتواند کلیه دشمنان مخصوصاٌ صدام و صدامیان را از بین ببرد.
در مرگ من گریه نکنید و اشک نریزید و اگر می خواهید گریه ای کنید برای حضرت حسین و علی اکبر و شهیدان کربلا و کربلای ایران گریه کنید و در مرگم تا آنجا که می توانید لباس عزا به تن ننمایی بلکه بر تن خود لباسی کنید که می خواستید آن را در مجلس عروسیم به تن نمایید. چون من با رسیدن به این فیض عظیم به بزرگترین آرزوی خودم رسیده ام و اگر شما معنی واژه شهادت را می فهمیدید هرگز برایم ناراحتی نمی کردید از شما همواره می خواهم که درس و رهبر عزیزمان و دنباله روی آن حضرت و مطیع دستورات آن بوده باشید وهر کجا فریاد مظلومی را شنیدید که داشت به او ظلم می شد برای یاریش به پا خیزید؛ و او را یاری کنید و همواره دین خدا را یاری کرده و مسئله جنگ را هم ور امور خود قرار بدهید؛ و همواره پشتیبان رهبر و علمدار دین بوده و باشید. از شما پدر و مادر گرامیم می خواهم که مرا حلال نموده و مرا ببخشید که نتوانستم ذره ای از زحمات شما را جبران نموده امیدوارم که خداوند به شما توفیق بدهد و این زحماتتان را به وسیله ای جبران نماید.انشاءالله. از شما خواهران و برادران و خواهرانم می خواهم که در مرگم بی تابی نکنید و برادرانم نگذارید که اسلحه ام برزمین بیفتد و از شما خواهرانم می خواهم که با حفظ حجاب خود مشت محکمی به دهان عروسکان غرب زده بزنید. و از شما اقوامم می خواهم که همواره پیرو رهبرمان بوده و برای یاری دین خدا به پا خیزید در پایان امیدوارم که خداوند به همه خانواده های شهدا و همچنین شما خانواده گرامیم صبر و اجر جلیل عنایت بفرماید. دیگر عرضی ندارم فقط به وصایایم عمل نموده و راه مرا تا آخرین نفس ادامه دهید. والسلام خدا حافظ.