در خاك هاى گرم و تفتيده خوزستان ده سال ماند و ماند تا پس از اين مدت به شهر و ديار خويش بازگردد و شكوه يك حماسه بزرگ را يادآور شود؛ اما آنچه از او ماند «پيراهنى و چفيه و پوتين پاره اى» بود كه از خط پدافندى فاو آورده شد و تابوتى سبكبار بر روى دستان مردم نايين تشييع گرديد و در گلزار شهداى چاه ملك آرميد.
آرى! شهيد اسماعيل غلامرضايى، طلبه عاشق و مجاهد مدرسه امام صادق(ع)، چهار سال در اين
مدرسه در محضر معارف اهل بيت(ع) زانوى ادب بر زمين زد. وى پس از چند بار كه به جبهه هاى غرب و جنوب رفت، سرانجام در جبهه جنوب در عمليات فاو به مقام رفيع شهادت نايل آمد و مفقود الجسد گرديد و بعد از اتمام جنگ در سال 1374 و تبادل اجساد شهدا، جسد مطهرش به ايران اسلامى تحويل گرديد و در گلزار شهداى چاه ملك به خاك سپرده شد. اكنون نظاره گر وجه الله است و بر خوان كريمانه الهى روزى مى خورد كه:
«وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ الله أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
فرازی از وصیت نامه:
...از شما میخواهم كه همواره پشتيبان و فرمانبردار امام باشيد كه او در حقيقت فرمانبردار خداست.
...هنگامى میتوانيم خود را پيرو اهل بيت(ع) به شمار آوريم كه در عمل، به آنها اقتدا كرده باشيم. اقتداى بدون عمل دروغى بيش نيست.