طلبة شهید: علی ایزدی استان: اصفهان شهرستان: نجف آباد در یکی از زیباترین روزهای سال 41 در شهر نجف آباد، در خانهای پر از صفا و صمیمیت و با اصالت و متدین، نوزادی چشم به جهان گشود که با تولدش همة اهل خانواده را شادمان کرد و قلب پدر و مادر را تسخیر نمود. نام نیک و پر معنای «علی» را بر او نهادند باشد که مانند شیرکرار و مولای متقیان علی (ع) همواره جوانمرد، زندگی کند. کمکم دوران کودکی علی به پایان رسید و پای به عرصه مدرسه و محیط دبستان و مدرسةراهنمایی گذاشت. در تمامی این سالها، با رفتار نیکو و خوبش نظر اطرافیان را به سوی خود جلب میکرد و هم از لحاظ اخلاقی و هم از نظر درسی، جزء افراد برتر مدرسه به شمار میرفت. با به پایان رساندن مقطع راهنمایی وارد دبیرستان دهقان و در رشته ریاضی و فیزیک، مشغول تحصیل شد و آنجا هم واقعا دانشآموزی تلاشگر بود سالهای پایان تحصیلات متوسطه علی، مصادف با اوج گیری مبارزه مردم قهرمان ایران، علیه رژیم منحوس شاهنشاهی بود و به این ترتیب این نوجوان دلیر هم با موج مخالفتها، همراه گشته و وارد فعالیتهای سیاسی علیه رژیم شد. در جلساتی که بر پا میشد، دریافت که روح پرجنب و جوش او را چیزی نمیتواند آرام کند، الا وارد شدن در سنگر مقدس حوزة علمیه. بدین سان جذبة دلربای ساقی میکدة عشق او را حجره نشین حوزه کرد و در کوتاه مدت، دروس مقدماتی را پشت سرگذاشت و مشغول خواندن «لمعه» و «اصول فقه» گردید. ورود علی به حوزه همراه دوستان و یاران پاک سرشتی بود که همگی دارای روح متعالی بودند و چه زیبا، مصداق این آیة شریفة قرآن قرار گرفته بودند: «الطیبین لطیبین» پاکان را دوستی با پاکان و خوبان سزاست و علی آسمانی با یارانی از تبار قبیلة پاکیها، وارد حوزة نجف آباد شد و پس از گذشت یکسال، همگی به همراه هم به حوزة علمیة قم آمدند و حدود یکسال در خانه یکی از فضلا مشغول عبادت، خودسازی و تحصیل شدند و بعد به اتفاق هم، همین گروه شقایقهای خونین رنگ، به سان گل زیبایی روییدند و محیط را عطر آگین نمودند و پرپر گشتند. بعدا به مدرسة حجتیه رفته و آنجا مشغول تحصیل شدند گروه کبوتران عاشق، همزمان هم در عرصة علم، موفق بودند و هم در فعالیتهای سیاسی، مانند دیدهبان تیزبینی از هیچ کدام از این دو سنگر غافل نبودند. دین و سیاست را از هم جدا نمیدانستند تا اینکه در سالهای پر از فراز و نشیب جنگ، اولین یار از گروه یاران عاشق به جبهه شتافت و پیکر غرق به خونش به نجف آباد برگشت. او کسی نبود جز، شهید حسنعلی مهدیه و سپس با شهادت دومین یار عاشق «علی قاسمپور» بود که عزم علی و دوستان او برای رفتن به جبهه، راسختر شد. اما در همین حین، آنها تصمیم گرفتند دوباره به حوزه نجفآباد هم سری بزنند و علاوه بر خواندن دروس، به فعالیتهای خویش در این مدرسه ادامه دهند، تا زمانی که نوبت شهادت آنها فرا برسد. در همین زمان، علی گاهگاهی به جبهه هم میرفت و به عنوان مبلّغی شجاع، رزمندگان را قوت قلب میبخشید. چنانکه در سال 60 در فصل تابستان، چند مدتی را در جبهههای آبادان به سر برد، اما آنانکه علی را شناخته بودند و پی به گوهر گرانبهای وجود او برده بودند سعی میکردند تا مانع رفتن او به جبهه شوند تا علی بماند و ذخیرهای نیکو برای حوزه باشد. درست در سال 61 که عباس، یار صمیمی علی نیز به جمع یاران سفر کرده پیوست، دیگر هیچ چیز نتوانست او را از رفتن به جبهه باز دارد. او رفت تا تفنگ به زمین افتادة دوستش را بردارد و قلب پر از نفاق دشمن را نشانه گیرد و سنگر عباس را خالی نگذارد. در همانجا هم فعالیتهای فراوانی را شروع نمود و جزء آن کسانی بود که اعتقاد داشت، رزمندگان در کنار نبرد باید به تحصیل نیز بپردازند تا از اجتماع عقب نیفتند و در این راه تلاشهای فراوانی نمود. از جمله ویژگیهای بارز این گل زیبای بوستان حوزه میتوان به خالصانه و بیریا بودن اعمال او اشاره نمود. او یاد گرفته بود که خودش را وقف خدا نماید و از اعمالی که ذرهای ریا منشانه و نفاق آمیز باشد، دست بشوید. در مسائل سیاسی، اجتماعی و فردی فعال بود و یاد گرفته بود، از هیچ کاری نهراسد و چنین بود که کارهای سخت برای او آسان مینمود. توجه زیادی به اخبار و اطلاعات جهان اسلام داشت. به عقاید دیگران در کمال ادب احترام مینمود و دارای مدیریت شایستهای در همة امور بود و همه اینها را در سایه تلاش و کوششی که افراد بزرگی، چون شهید محمد منتظری بر روی روان پاک او انجام داده بود، به دست آورد. این دلدادة کوی معرفت در زمینه حفظ کد: 2578 آیات نورانی قرآن و روایات معصومین نیز تلاش مینمود و طبع شعری و ادبیاتی خوبی هم داشت،به خصوص پس از به شهادت رسیدن دوست صمیمیاش، عباس ابوترابی سعی میکرد روح نا آرامش را کمی با خواندن این اشعار، التیام بخشد سرانجام این جامانده از قافلة دوستان، در 21 مهر سال 1361 در جبهه دهلران، قبل از عملیات محرم شربت گوارای شهادت را نوشید و سبکبارانه پرواز نمود، تا بار دیگر در جمع دوستان و یاران شهیدش قرار گیرد. ما را سرسودای کس دیگر نیست جز تو دگری جای نگیرد در دل روز محشر عاشقانرا با قیامت کار نیست از سرکویش اگر سوی بهشتم میبرند در عشق تو پروای کس دیگر نیست دل جای تو شد جای کس دیگر نیست کارعاشق جز تماشای وصال یار نیست پای ننهم گر در آنجا وعدةدیدار نیست «روح پاکش با شهدای کربلا قرین باد.»