صفحه اصلی
loading...
 
 
 

پیام به مناسبت نهمین سالگرد جنگ تحمیلى (امام خامنه ای مد ظله ۳۰/۰۶/۱۳۶۸)

بسم‏ اللَّه‏ الرّحمن‏ الرّحيم

سلام و رحمت خدا بر ارواح طيبه‏ى شهدا، از صدر تاريخ تا امروز، خصوصاً شهيدان جنگ تحميلى كه با نثار خون خود، شجره‏ى مباركه‏ى اسلام را آبيارى كرده و به برگ و بار نشاندند. عزت را براى مؤمنان به ارمغان آورده و خذلان و ذلت را نصيب معاندان كردند.
صلوات و سلام خدا بر شاهد شهيدان و امام مجاهدان و اسوه و مقتداى صالحان و رفعت‏بخش كلمه‏ى پيامبران - حضرت امام خمينى (قدّس‏اللَّه‏سرّه واعلى‏اللَّه‏كلمته) - كه آتش خشم مستضعفان را بر هيمه‏ى فسق و فساد و كفر و الحاد و ظلم و استكبار جهانى افكند و اركان سلطه‏ى مستكبران را متزلزل ساخت.
خداوند تعالى را سپاس كه خلعت اكرام خود را بر قامت امت اسلامى ايران پوشانيد و او را به صراط مستقيم خود رهنمون شد و از آن هنگام كه قيام اين ملت، بر اقامه‏ى قسط و وفاى به عهد او آغاز شد، تا امروز لحظه‏يى فضل و عنايت خود را از او دريغ نداشت و مجد و عظمت و عزت و شوكت اسلام را با عطاياى دايمى خود روزافزون ساخت و دشمنان اسلام را منكوب و مقهور ساخت. هر آن حيله‏يى كه انديشيدند، در اراده‏ى خيرش مستحيل گردانيد و هر آن مكرى كه ورزيدند و هر آن كيدى كه به كار زدند، به آنان برگردانيد و تيرهاى بلاى رها شده‏ى آنان را به سينه‏ى خودشان نشانيد و بنيانهاى برافراشته از توطئه‏ى آنان را منهدم ساخت و آنان را اسير مكايد خود ساخت. سلسله‏ى خصومتى كه جنبانيدند، بر جوهر انقلاب خدشه‏يى وارد نساخت؛ بلكه هرحلقه‏ى آن، زنجيرى برپاى استكبار شد.
ملتى كه به راه رضاى خدا مى‏رفت و به تكليف خود مى‏انديشيد، به فضل خدا از حلقه‏هاى دام بلا رهيد و ابزارهاى شيطان، يكى پس از ديگرى، فاقد كارايى شد و نور الهىِ انقلاب، سينه‏ى سياهيها را با گذر از ميدانهاى حيله و توطئه‏ى دشمن شكافت و به سرزمينهاى حاصلخيز انديشه و اميد مستضعفانِ دربند، نور اميد افشاند و بذر انقلاب پاشيد.
از وحشيانه‏ترين حلقه‏هاى توطئه‏ى دشمن كه براساس نقشه‏هاى شيطانى و شوم، براى هدم اساس اسلام طراحى شده بود، هجوم وسيع نظامى و شروع جنگى بود كه دشمن با استفاده از جاه‏طلبى و غرور حكام عراق طراحى كرد و به راه انداخت. اين جنگ كه با شعارهاى قومى و با هدف تجزيه‏ى ايران و به اميد فتح سه روزه‏ى تهران و سقوط نظام اسلامى آغاز شد، خرابيهايى در دو كشور و در منطقه به بارآورد كه كم‏نظير بود و جنايتهايى در دفتر تاريخ به ثبت رساند كه تا كنون نظير آن مشاهده نشده بود.
ملت رشيد ايران به دفع تجاوز برخاست و با دفاع مقدس از كيان اسلام و ميهن اسلامى، سيلى محكمى بر دشمن نواخت و با سلاح و صلاح و در سايه‏ى رهبرى ولىّ‏خدا، آن چنان حماسه‏ى استقامت و رشادت مظلومانه و سرسختانه‏يى سرود كه در تاريخ، به مثابه‏ى درس بزرگى باقى خواهد ماند و صراط مستقيم مبارزان و آزاديخواهان را ترسيم خواهد كرد. عنايت خدا در نصرت مظلومان و غلبه‏ى لشكريانش، بر همه ظاهر شد و اين مرحله از توطئه‏ى دشمن ناكام ماند و ذليل و شكست خورده و نادم و خسارت ديده، با پرونده‏يى مالامال از جنايت، به تغيير حيله پرداخت.
در طول جنگ، دشمن به‏جاى تسليم شدن در برابر حق و تن دادن به عدالت، پيوسته به لجاج و عناد خود افزود و با طرحهاى پيچيده و لشكركشى به خليج فارس و ايجاد فشار اقتصادى و تجهيز عراق براى حمله به مراكز صنعتى و اقتصادى و مسكونى، كمك در تهيه‏ى سلاح شيميايى، آخرين تلاشهاى خود را به كار برد؛ ولى در آن مقطع نيز جز رسوايى بيشتر، چيزى نصيب آنان نشد. در اين مقطع، با حيله و فريب، شعار جنگ به شعار صلح تبديل شد و اين در حالى بود كه وحشيانه‏ترين و نامردمى‏ترين اعمال خصمانه از سوى عراق و حاميانش، در جنگ و حواشى آن به وقوع مى‏پيوست.
آنچه از حماسه و شجاعت و قدرت و صلابت و فتح رزمندگان اسلام در اين مدت گذشت و آنچه از ايثار و قدرت روحى و توكل به خدا و اعتماد به نفس كه ملت بزرگ ما از خود نشان دادند، با هيچ بيان قابل توصيف نيست. آرى، صحيفه‏ى دل و لوح ذهن پُرخاطره‏ى آزاد مردان و شيرزنان و غيور رزمندگان و دلير بسيجيان ملت ما را كه مدرنترين سلاحهاى ابرقدرتها در برابر اراده‏ى پولادين آنان خنثى گرديده است، به آسانى نمى‏توان در هيچ گزارشى ترسيم كرد؛ مگر آن كه همه‏ى كسانى كه توانايى نگارش و سرايش، ترسيم و تجسم دارند، ديده‏ها و يافته‏هاى خود و ديگران را هنرمندانه به نظم و نثر و تصوير درآورند.
در اين‏جا، از همه‏ى نگارندگان حوادث جنگ و همه‏ى كسانى كه توان انجام وظيفه در اين مهم را دارند، درخواست مى‏كنم از ثبت و ضبط جزييات اين دوران غفلت نكنند و اين گنجينه‏ى تمام نشدنى را براى آيندگان به وديعه بگذارند. اين دوره، دوره‏ى ذخيره‏ى نيروى محركه‏ى تاريخ و الهامبخش امم است.
وعده‏ى ظهور قومى را كه «اذلّة على‏المؤمنين اعزّة على‏الكافرين يجاهدون فى سبيل‏اللَّه و لايخافون لومة لائم»(1) باشند، در سيماى پارسايان شب و شيران روز مى‏توان مشاهده كرد كه در اين دوران، معركه‏ى جنگى نابرابر را ميداندار بودند و قدرت الهى را در فتوحات فجر و ظفر و كربلا و خيبر نمودند و ثبات قدمشان، آيات فتح را تفسيرى روشن بود و همت بلند و عزم راسخشان، اراده‏ى الهى را مظهرى آشكار.
اما آنچه از اين مرحله باقى ماند، جز خسران و شكست براى دشمن و سربلندى و افتخار براى ايران اسلامى نبود. صدور قطعنامه‏ى 598 در سال 1366، عكس‏العمل ناگزيرى بود كه در برابر شكستهاى رژيم متجاوز عراق، از سوى قدرتهاى حمايت كننده‏ى او زمينه‏سازى شد و از شوراى امنيت صادر گشت. اين قطعنامه كه زير فشار سهمگين رزمندگان اسلام بر پيكر دشمن صادر شد، سندى است كه شعار دفاع مقدس ما در آن تأمين گرديده بود و اجراى كامل آن، دشمن را به شكست قطعى مى‏رسانيد و لذا هرگز جمهورى اسلامى آن را رد نكرد. آنچه براى ايران اسلامى مطرح و موجب عدم شتاب در قبول آن مى‏شد، اصرار بر تنبيه متجاوز به قدر كافى در ميدانهاى نبرد و نيز بى‏اعتمادى در اجراى ميثاقهاى بين‏المللى توسط قدرتهاى بزرگ بود.
از صدور قطعنامه تا قبول رسمى آن از سوى جمهورى اسلامى، دنيا شاهد سنگينترين ضربات نيروهاى اسلام بر دشمن و فتوحات بزرگ رزمندگان ما بر دشمن در جبهه‏هاى جنگ از سويى و فشارهاى همه جانبه از سوى حاميان رژيم عراق عليه ايران اسلامى از سوى ديگر بود. حصر اقتصادى، حمله به تأسيسات ما در خليج فارس و تمركز بى‏سابقه‏ى نيروهاى نظامى امريكا و ناتو در اطراف مرزهاى آبى و هوايى و حتّى تجاوز به آنها، بخشى از اين فشارها بود؛ به طورى كه تقريباً هيچ فشار ممكن باقى نماند، مگر آن كه بر ملت ايران وارد شد و رژيم امريكا تقريباً به‏طور مستقيم وارد صحنه شد. تهديدها، بمبارانهاى وسيع شيميايى و جنايت حمله به شهرها و هواپيماى مسافربرى و كشتى غيرنظامى و اثبات اين كه استكبار در حمايت از عراق آمادگى براى دست يازيدن به هر جنايتى دارد، بخشى از حوادث اين دوران است و جا دارد در موقع مقتضى، اين حقايق هشداردهنده براى ملت ايران شكافته و برملا گردد.
قبول قطعنامه‏ى 598 از سوى جمهورى اسلامى و رهبر عظيم‏الشّأن فقيد آن، توطئه‏ى وسيع دشمن را بار ديگر با هدايت الهى به خود او برگرداند و دشمن را كه تحت شعار صلح‏طلبى، به هر جنايتى دست مى‏زد، خلع شعار كرد. شايد مشيت الهى بر اين بود كه با قبول قطعنامه، حقانيت جمهورى اسلامى بيش از پيش در جهان آشكار شود و ملت ايران به هدفهاى اساسى خود در سطح بين‏المللى نزديكتر گردد.
با اين ابتكار جمهورى اسلامى، دشمن در دو راهى شكست قرار گرفت: اگر اجرا شود، ايران اسلامى به خواسته‏هاى خود رسيده است و اگر اجرا نشود، داعيه‏ى هميشگى جمهورى اسلامى مبنى بر لزوم قطع ريشه‏ى تجاوز و رابطه‏ى ميان تجاوزِ عراق و حاكميت سلطه در جهان و اين كه رژيم عراق در ادعاى صلح‏طلبى صداقت نداشته است، به اثبات مى‏رسد و بى‏اعتمادى به قرارهاى ساخته‏ى قدرتها كه جمهورى اسلامى همواره مدعى آن بوده است، در ميان ملتها رايج خواهد شد و آنها را بر تكيه‏ى فقط به نيروى خويش، تشويق خواهد كرد.
حكام سبكسر عراق كه در طول جنگ عملاً نشان داده‏اند از تشخيص مصالح عاجزند، اين بار نيز زيانبارترين راه را گزيدند؛ يعنى ابتدا با حمله به ايران و نديده گرفتن شعارهاى خود در قبول قطعنامه، بى‏اعتبارى سخن و عمل خود را به ديرباورترين اشخاص هم ثابت كردند و البته وقتى با حضور بى‏نظير رزمندگان در جبهه، مجبور به عقب‏نشينى در بخش عظيمى از مرزها شدند، يك بار ديگر آزموده را آزمودند. با تعلل در اجراى قطعنامه، باز هم اقدامى ديگر در جهت عكس منافع سياسى و اقتصادى و نظامى و حيثيتى خود انجام دادند و جهالت و آزمندى خود را به اثبات رساندند.
نگهداشتن بخشى از اراضى ايران اسلامى كه عمدتاً دزدانه و پس از آتش‏بس تصرف شده، به قيمت تعطيل قطعنامه‏يى كه مدتها دم از اجراى آن مى‏زده‏اند، جز نكبت و پشيمانى، چيزى براى آنها به ارمغان نخواهد آورد و اين حيله‏ى شيطانى نيز به خود آنان بر خواهد گشت: «ولايحيق المكر السّيئى الّا باهله»(2). آنان دير يا زود، مجبور به تخليه‏ى اين اراضى خواهند شد و همه مى‏دانند كه ايران انقلابى، حضور متجاوز غاصب پليد را در مرزهاى خود، زمان درازى تحمل نخواهد كرد و به طور حتم خسارتى كه در اين مرحله نصيب متجاوز و منطقه خواهد شد، مانند گذشته خسارتى سنگين خواهد بود. اگر يك سال پيش، صدام به اجراى قطعنامه تن داده بود، اينك اسرا برگشته، اروند لايروبى شده و صلح مستقر گرديده و پيشرفت بازسازيها چشمگير بود. آنچه از تعلل رژيم عراق در عمل به قطعنامه، تا كنون بر دو كشور وارد شده، و آنچه از اين پس وارد شود، مسؤوليتش بر دوش رژيم عراق و شخص صدام است.
ما هميشه و حتّى در طول جنگ، مردم عراق را برادران مسلمان خود مى‏دانسته‏ايم و هيچ گاه جز خير براى آنان دردل نداشته‏ايم و حتّى در اوج شرارتهاى دشمن، برخوردهاى اسلامى و انسانى ما با مردم عراق - كه ذكر آن خارج از مقال است - گواه صادق ما بر اين مدعا بوده است. قاطعانه اعلام مى‏كنم كه ملت عراق از وضع فعلى و پيامدهاى آن سودى نخواهد برد و ما نه تنها به خاطر منافع خود، بلكه به دليل آنچه بر منطقه و جهان اسلام مى‏گذرد، اين وضع را رد مى‏كنيم و حكام عراق را به قبول حق و دورى از لجاجت فرا مى‏خوانيم.
اگر امروز دولتهايى كه اين منطقه را دچار تشنجهاى سياسى و نظامى ميان برادران كرده و مجرى سياستهاى امريكا شده‏اند، به خود آيند و به جاى برادرآزارى، به فكر دشمنان مشترك باشند و خصوصاً عليه صهيونيسم كه جنايتهاى بى‏شرمانه‏اش قلب هر آزاده‏يى را به درد مى‏آورد، اقدام كنند، ريشه‏ى اين غده‏ى سرطانى و بيشتر نابسامانيهاى اين منطقه خواهد خشكيد و اگر دير به فكر افتند، كار مشكلتر خواهد شد. به همين دليل است كه ما همواره دست خود را براى دوستى با همه‏ى كشورهاى اسلامى دراز كرده و براى ميثاق بر مبارزه با صهيونيسمِ غاصب و حاميان زورگوى آن، اعلام آمادگى كرده‏ايم.
اينك، بار ديگر خداوند را سپاس مى‏گويم كه شما ملت بزرگ را از همه‏ى آزمونهاى گذشته، سربلند و موفق خارج ساخت. در فتنه‏ها نلغزيديد و از توطئه‏ها برخود نلرزيديد و صبر و مقاومت در بلا و حق‏طلبى و اطاعت از امر خدا را در هر حال از خود نشان داديد و اميد است كه خداى مقتدر به فضل و عنايت خود، شما را تا رسيدن به قلل مرتفعِ اهداف خود يارى كند. «انّه ولىّ النّعم فله الحمد من مقتدر لايغلب و ذى اناة لايعجل»(3).
اين‏جانب، با حمد بى‏پايان خداوند، از همه‏ى اقشار مختلف مردم رشيد و عزيز ايران اسلامى، غيورمردان بسيجى، ارتش پيروز اسلام، سپاه پاسداران افتخارآفرين، امدادگران، جهادگران، نيروهاى پزشكى و درمانى و خدماتى و همه‏ى اقشار مختلف كه جبهه‏ى اسلام را در برابر كفر تقويت و يارى كردند، صميمانه تشكر مى‏كنم. و نيز با طلب علوّ درجات براى شهيدان عزيز، از خانواده‏هاى معظّم و گرانمايه‏ى شهيدان و از جانبازان عزيز - اين شهداى زنده - از آسيب‏ديدگان جنگ، مهاجرين مظلوم، اسرا و مفقودين و خانواده‏هاى مكرّم آنان و نيز آحاد ملت شريف ايران تقدير و تشكر مى‏كنم و تذكراتى چند را از باب «فانّ الذّكرى تنفع المؤمنين»(4) تقديم مى‏دارم.
1)دشمن سبكسر و جاهل، ما را ضعيف پنداشت و به مرزهاى ما حمله كرد و آتش جنگى هشت‏ساله و پر خسارت را برافروخت. ما بايد آن‏چنان قوى باشيم كه چنين پندار غلطى، ديگر در فكر هيچ جاهلِ قداره‏بندى نيايد و فكر تجاوز به ايران، براى هميشه دفن شود.
2)تقويت بنيه‏ى دفاعى، در وهله‏ى اول به تقويت نيروهاى مسلح - اعم از سپاه و ارتش - است كه بايد از طريق بالابردن آموزشها، سازماندهى و نظم، تدوين تاكتيكها و انتقال تجارب جنگ و تمرينها و مانورها و نيز مجهز شدن به سلاحهاى لازم و مدرن تأمين شود. اما پشتوانه‏ى زوال ناپذير دفاع، عبارت است از سازماندهى عمومى بسيج و نيروهاى رزم ديده و تكميل ارتش عظيم بيست ميليونى كه آحاد مردم، سازمان يافته و آماده‏ى دفاع از انقلاب و ميهن و نظام اسلامى خود آن را تشكيل خواهند داد. لازم است برنامه‏يى ريخته شود كه طبق آن، همه‏ى افرادى كه به سن مشموليت مى‏رسند؛ بدون استثنا (جز بيماران و اشخاص ناتوان) آموزش نظامى ببينند و آمادگى لازم را بيابند.
3)ارتش و سپاه و نيروهاى مشمول، ضمن آن كه آمادگيهاى رزمى را حفظ مى‏كنند، در شرايط صلح كامل، بايد در خدمت آبادانى و بازسازى كشور باشند. بنابراين، خدمت وظيفه‏ى عمومى، خدمت واقعاً مقدسى است كه در جنگ و صلح، در صف اول نيازهاى ملت و كشور قرار دارند. همه‏ى خانواده‏ها و همه‏ى آحاد جوانان، بايد اهميت آن را درك كنند و با شوق و علاقه به آن بشتابند. معافيت از اين خدمت - جز در مواردى كه بايد مشخصاً تعيين شود - كارى بر خلاف قاعده و ضد ارزش است.
4)دفاع از اسلام، به دفاع از ميهن اسلامى ختم نمى‏شود. ما در همه‏ى مرزهاى اسلام با كفر، آماده‏ى دفاع و مجاهدتيم. البته، ميدان چنين جهادى، وسيعتر و ميدانداران آن، رجال سياسى و علمى و فرهنگى و هنريند كه همواره بايد آماده‏ى دفاع از اسلام باشند.
5)نيروهاى مسلح جمهورى اسلامى در شرايط فعلى كه هنوز صلح كامل استقرار نيافته است، بايد هوشيارى و آمادگى كامل خود را حفظ كرده، لحظه‏يى از آموزش و تمرين و - فوريتر از همه - حفظ و حراست از سنگرهاى خطوط مقدم غفلت نورزند و فرماندهان ارتش و سپاه موظفند مراقبت و برنامه‏ريزى در اين موارد را در صدر اولويتها قرار دهند.
6)همان گونه كه امام عزيز فرمودند، حفظ آثار جنگ در بعضى از شهرها و مناطق جنگى، در شمار وظايف مهم كنونى است. اين كار و بازسازى يادگارهاى دوران مقاومتِ پيروز و تشكيل موزه‏ى جنگ، بايد در برنامه‏هاى دولت و سازمانهاى نظامى قرار گيرد.
7)از دست‏اندركاران اجرايى كشور مى‏خواهم كه به وضع نيروهاى مسلح رسيدگى، مشكلات اين عزيزان را به شكل مناسب برطرف كنند. همچنين بازماندگان شهدا كه برترين ايثارگرانند، معزّز باشند و همه‏ى مسؤولان، در هر چه بيشتر خدمت كردن به آنها بكوشند و در اين كار، رضاى خدا را طلب كنند.
بار ديگر از همه‏ى مردم عزيز ايران تشكر مى‏كنم و از آنها مى‏خواهم كه با حفظ وحدت و هوشيارى و قدردانى از زحمات آنان كه عزت و سربلندى و افتخار و آزادى را به ايران اسلامى بخشيدند، مهمترين وظيفه‏ى اين دوران را انجام دهند.
از خداوند متعال مى‏خواهم كه امام عزيز را با محبوب و مقتدايش پيامبر عظيم‏الشّأن (صلوات‏اللَّه‏عليه‏واله) و ائمه‏ى اطهار (عليهم‏السّلام) محشور فرمايد و شهداى ما را در زمره‏ى شهداى كربلا قرار دهد و به خانواده‏هاى آنان صبر و اجر و همه‏ى جانبازان را شفا و عافيت و همه‏ى آسيب‏ديدگان را جبران دنيوى و اخروى عنايت فرمايد. اسرا و مفقودين را به خانواده‏هاى خود برگرداند و مهاجرين جنگ را بسلامت به خانه‏هاى خود برساند و اعمال و گفتار ما را مورد رضاى حضرت ولىّ‏اللَّه الاعظم(ارواحنافداه) و ما را مشمول دعاى آن حضرت قرار دهد. «انّه قريب مجيب».

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه - سيّد على حسينى خامنه‏ اى - 30/06/1368

________________________________________
1) مائده: 54
2) بحارالانوار، ج 78 ، ص 231
3) بحارالانوار، ج 94، ص 322
4) ذاريات: 55
مطلب بعدی »