بسم الله الرحمن الرحیم قلم بر صفحه جاری می گردد و این بار نیز در مورد مردان مردی – که عمر خویش را وقف خدمت به اسلام کردند- می خواهد مطالبی بنویسد. همان شجاعان بی باکی که شعار همیشگی شان این بود: «در دلها که جای خوف خشیت خداست، ترس راه ندارد و همه راز و رمز نصرت الهی در همین نکته نهفته است. اگر بترسی همه چیز از دست می رود و از آن پس باید زمین گیر شوی. ذلت را بپذیری ودم بر نیاوری و حتی قطره های اشک را هم پنهان سازی. دشمن می خواهد تو را بترساند و تو نباید بترسی.» و به راستی که آنها از هیچ چیز نمیهراسیدند و مانند شیر غران به دشمن حمله می کردند و فلاکت بار او را شکست دادند. یکی از این بزرگمردان شهید «فتح الله صالحی» بود که به سال 1334 در گسترة سبز و بارور «نجف آباد» در میان خانوادهای متدین دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی و متوسطه را تا سال سوم در زادگاهش با موفقیت پشت سر گذاشت و در این مکان بود- که بنا بر تربیت مذهبی که داشت و محیط مناسبی که او را حمایت می نمود- تصمیم گرفت وارد حوزه علمیه گردد و درسش را در آنجا ادامهدهد به این ترتیب وارد حوزه نجف آباد گردید. شهید صالحی هم در زمینة درس فرد بسیار کوشایی بود و از هم دوره ای هایش همیشه جلوتر بود و هم به کار کشاورزی در کنار پدر می پرداخت. در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب نیز فعالانه در تمامی راهپیمائیها شرکت می نمود. بعد از پیروزی انقلاب از آنجا که از همه لحاظ فردی فعال بود، در غائله کردستان برای امر تبلیغ عازم آن منطقه شد و چه بسیار فعالیتهایی که انجام داد. سرانجام در سوم شهریور 61 وقتی که می خواست به زادگاهش برگردد، در میان راه در «جاده بیجار» به اسارت از سرسپردگان حزب ملحد دمکرات در آمد. وقتی آنها شهید صالحی را در میان برف شدید به طرف روستای دوردستی می بردند، وی از ناحیه دو پا فلج شد و مجبور شدند او را به دمکراتهای همان مناطق تحویل دهند. در عملیات پاکسازی «آلواتان» در عقب نشینی نیروی دمکرات وی را به زندان دیگری منتقل کردند، اما از آنجا که او در زندان برای دوستانش سخن می گفت و هیبت پوشالی دشمن را به استهزا میگرفت، پس از گذشت شش ماه از اسارتش او را به اتفاق چهارده تن دیگر از پاسداران و ارتشیان به شهادت رساندند. دریغا که جسد پاکشان هنوز به دست نیامده! دستهای جنایتکارشان بریده باد که نخل زندگیت را در برهوت غربت به خاک افکندند، ولی نخل امروز ثمر داده است و از خون توست که هزاران نخل دیگر روئیده است. «روحش شاد و راهش پر رهرو باد»